آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان                  ABZISTAN

سلام بر همگی. علی قوام پور هستم، دانش آموخته اکولوژی دریا در مقطع دکتری، تا حدودی فعال در زمینه تکثیر و پرورش آبزیان (به ویژه میگو)، علاقمند به زمینه های مختلف صنعت آبزی پروری و البته در کنارش، علوم انسانی. این ملغمه رو بذارید در کنار لیسانس ژنتیک و فوق لیسانس بیوشیمی تا دیگه اصلا تعجب نکنید. ولی در این رسانه ، تلاش دارم ، روش های بهینه مدیریت آبزی پروری و مبانی این صنعت را ارائه و ایده های نوین را معرفی کنم. گاه گداری هم دلنوشته ای تا به سنت وبلاگ نویسی پایبند مونده باشم. امیدوارم مطالب وبلاگ آبزیستان مورد پسند بازدیدکنندگان محترم واقع بشه. ضمنا همینجا باید اعلام کنم که این وبلاگ، شخصی و مستقله و به هیچ شرکت و وبسایتی وابسته نیست. اینو عرض کردم تا حساب مطالب منتشر شده در اینجا رو از وبسایت هایی که به نام آبزیستان الی ما شاءالله این روزها در اینترنت مشاهده میفرمایید جدا کرده باشم. پاینده باشید

بایگانی

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولدسازی» ثبت شده است

جدول شماره 1 نشان دهنده پراکنش جغرافیائی شرکت کنندگان در بررسی صورت گرفته و پاسخ آن ها در خصوص سال های فعالیت مولد سازی تا سال 2001 (از 1970( می باشد:

همانگونه که مشاهده می شود، 70 درصد از شرکت کنندگان، فعالیتی کمتر از 6 سال در زمینه مولد سازی داشته اند. 42 درصد از شرکت کنندگان از نیمکره غربی، فعالیتشان بین 3 تا 5 سال بوده که در مقایسه، فعالیت تکثیر کنندگان آسیائی در این بازه زمانی تنها 9 درصد بوده است. بعضی از شرکت کنندگان از نیمکره غربی حتی در حدود 20 سال به امر مولد سازی اشتغال داشته اند.

شاید بتوان یکی از دلایل کمتر بودن استقبال از مولد سازی در کشورهای آسیائی را فراوانی مولدین قابل استحصال از ذخایر وحشی ( گونه های P.monodon، Litopenaeus chinensis و Masupenaeus japonicus) دانست. در عوض این موضوع در اغلب کشورهای نیمکره غربی صادق نیست چرا که گونه های اصلی پرورشی در غرب، طی سال های منتهی به ارزیابی انجام شده، در بیشتر کشورهای این منطقه بومی محسوب نمی شوند (گونه های L.vannamei و L.stylirostris).

68 درصد از مشارکت کنندگان غربی در این ارزیابی، مولدین مورد استفاده را بیش از 4 نسل نگهداری نموده اند. اما این رقم در مورد کشورهای آسیائی تنها 33 درصد بوده است. حتی در خصوص گونه L.stylirostris، در ونزوئلا، برونئی و پلی نزی فرانسه، قدمت نگهداری مولدین به بیش از 30 نسل می رسد.

 

ادامه دارد

 

  • ali ghavampour
Shrimp Farming :: Vannamei101.com
یکی از مهم ترین بخش ها در کارگاه های تکثیر میگو که شیوه مدیریت در آن، به ویژه طی سال های اخیر، تأثیر حیاتی بر موفقیت و یا عدم موفقیت فعالیت تکثیر مصنوعی میگو خواهد داشت بخش نگهداری مولدین می باشد.
در بخش نگهداری یا ذخیره مولدین (Broodstock)، اغلب فعالیت های مرحله پیش از تخم ریزی (Pre Spawning) انجام و مدیریت می گردد.
این فعالیت ها شامل: قرنطینه مولدین ورودی، بالغ سازی (Maturation) مولدین، کلیه فعالیت های مرتبط با تیمار مولدین، جفت گیری واغلب، تخمریزی می شود.

مدیریت بخش نگهداری مولدین در کارگاه های تکثیر میگو

  • ali ghavampour

تغذیه مولدین میگو

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۵ ب.ظ

توسعه صنعت آبزی پروری نیز همچون دیگر صنایع تولید دام و طیور،در گرو کنترل پارامترهای فیزیکی،شمیائی و بیولوژیک در محیط و سیستم پرورشی است.تحولات عمده ای که  درسالهای اخیر در روشها و سیستم های مورد استفاده آبزی پروران واقع شده همگی مؤیدجهت گیری صنعت در راستای همین رویکرد می باشد.گرایش و تمایل آبزی پروران به استفاده از لارو تولید شده در مراکز تکثیر و یا حتی استفاده از مولدین پرورشی بجای مولدین وحشی از همین تغییر رویکرد حکایت می کنند.در واقع ماهیت تحول در روش های متخذه توسط آبزی پروران ارتقاء سطح کیفی تولید (بجای سطح کمی) بوده و در این حوزه ،کنترل بیشتر بر اجزای سیستم و پارامترهای تولید واجد نقشی اساسی است. به عبارتی، پرورش دهندگان در پی این هدف هستند که سیکل و چرخه حیات موجود پرورشی را در محیط مصنوعی و تحت کنترل خود کامل نمایند تا قادر باشند خروجی سامانه تولید خود را پیش بینی نموده و معیارها و ویژگیهای مطلوب را از نظر بازار هدف و پایداری تولید تضمین کنند.

 از این منظر ،یکی از اصلی ترین حلقه های زنجیره تولید را میتوان مولد سازی  دانست که خود واجد زیر بخش بسیار پر اهمیتی تحت عنوان "تغذیه مولدین" می باشد.

تغذیه ،یکی از مفاهیم زیر بنائی در تولید لارو و مولدین پرورشی است که قادر است سنگ بنای توفیق یا شکست در فرآیند تولید آبزیان را تشکیل دهد.

در سالهای اخیر،تحقیقات جدی و اثرگذاری در خصوص تغذیه مولدین درصنعت تکثیر و پرورش میگو صورت پذیرفته است.شاید یکی از دلایل این توجه ،افزایش روزافزون گرایش به استفاده از مولدین پرورشی در کارگاه های تکثیر میگو باشد.به علاوه با توجه به هزینه بالای تغذیه مولدین میگو که عمدتاً بر پایه غذای تر صورت می گیرد،نیاز به تولید غذای فرموله و کنسانتره مناسب به این منظور بیشتر احساس می شود.

در خلال فرآیند بلوغ و رشد جنسی تخمدان میگو،مواد غذائی ذخیره شده میگو در بافتها و اندام های مرتبط با روند رسیدگی جنسی،به مصرف رسیدگی تخمدان و بیضه ها  و پس از آن تشکیل اسپرم ،تخمک و در نهایت ساختار جنینی و تکاملی ناپلی های تولیدی می رسد. از طرفی،همانگونه که در اکثر قریب به اتفاق کارگاه های تکثیر میگو مرسوم است،قطع پایه چشمی،به عنوان روشی جهت تسریع در ایجاد رسیدگی جنسی تخمدان،خود مسبب سرعت گرفتن مصرف مواد ذخیره ای مورد نیاز این پروسه (از طریق تغییر در عملکرد هورمونی و متابولیک میگوهای مولد)محسوب می گردد.در این زمان نقش تغذیه مطلوب در جبران این کمبود نمود بیشتری پیدا می کند.

در بخش های بعدی این مطلب سعی میگردد با استناد به مدارک و مقالات معتبر ،ارزش غذائی ترکیبات مختلف در مولد سازی مورد بحث قرار گرفته و اطلاعاتی ولو کلّی در اینخصوص به بازدیدکنندگان محترم وبلاگ ارائه شود.

لیپیدها

به دلیل اهمیت فراوان لیپیدها در روند رسیدگی جنسی سخت پوستان،اغلب تحقیقات صورت گرفته در حوزه تغذیه مولدین،بر این جنبه تمرکزداشته و این موضوع در خصوص اهمیت  فسفولیپید و اسیدهای چرب فوق اشباع(Highly Unsaturated Fatty Acids یا HUFAکه در ساختمان خوددارای ≥20اتم کربن و ≥3پیوند دوگانه دارند)برجسته تر بوده است.

در طول رسیدگی جنسی مولدین،ترکیبات لیپیدی(چربی های)موجود در هپاتوپانکرآس به سرعت مصرف شده و لیپیدهای موجود در غذای مصرفی نیزجهت انتقال به تخمدان ها مورد فرآوری و تغییرات متابولیک قرار می گیرند.به عنوان مثال می توان به اتصال کلسترول به فسفولیپید جهت حمل در همولنف اشاره کرد.

هرچند میزان لیپید تام در غذای مولدین میگو دارای اهمیت چندانی در فرآیند رسیدگی جنسی نیست اماWouters طی مطالعاتی که گزارش آن در سال 2001 منتشر شد به این نتیجه دست یافت که مقادیر مازادبر نیاز لیپید در غذای مولد ،اثر منفی بر رسیدگی جنسی خواهد گذارد.میزان متوسط لیپید مورد نیاز در غذای مولدین میگو در حدود 10% تخمین زده می شود که تقریباً معادل 3% بیش از جیره رشد میگوهاست.

تجزیه شیمیائی تخمدان میگوهای مولد ، بیانگرفراوانی اسیدهای چرب فوق اشباع (HUFA) بویژهEPA(ایکوزاپنتانوئیک اسید 20:5n-3 ) و DHA(دوکوزاهگزانوئیک اسید 22:6n-3) دراین بافت بوده و نشان دهنده لزوم به کار گیری این ترکیبات در غذای تر و یا فرموله مولد سازی است. Wouters وهمکاران (1999) کمبود اسید های چرب فوق اشباع ازنوع امگا 3 را در جیره مولدین میگو واجد اثرات منفی بر رسیدگی تخمدان،همآوری و کیفیت تخم دانسته اند.آراشیدونیک اسید نیز(از اسیدهای چرب امگا6 با فرمول 20:4n-6)در تخمدان میگوهای وحشی به مقدارزیاد تشخیص داده شده است و یکی از ترکیبات اصلی در غذای تر مورد استفاده در مولدسازی (نظیر کرم پلی کت و صدف)نیز می باشد(Harrison 1997).اسیدهای چرب HUFA از نوع امگا 6 ،به عنوان ماده پیش ساز پروستاگلاندین ها به شمار می آیند که در سنتز هورمونهای جنسی و تخمک گذاری(Vitellogenesis) دخیل هستند.

(Wouters(2001میزان آراشیدونیک اسید و ایکوزاپنتانوئیک اسید(EPA) موجود در  غذاهای مصنوعی مولد سازی را کمتر از مقدار لازم دانسته است .به علاوه پیشنهاد میکند که آنچه درکنار مقدار مورد نیاز امگا 3 و امگا 6 در غذای مولدین اهمیت بسیار دارد،نسبت این دوترکیب در جیره است که باید بطور متوسط بصورت  1/3-2 (امگا 3 به امگا 6 )باشد.

فسفو لیپیدها بویژه فسفاتیدیل کولین و فسفاتیدیل اتانول آمین نیز در تخمدان میگوهای مولد مشاهده شده وبه همین دلیل وجود آنها در غذای مولدین ضروری به نظر می رسد.این ضرورت در مطالعات محقیقینی نظیر Wouters و Ravid ثابت شده و برخی از آنها میزان لازم این ترکیب را در غذای مولدحدود 2% پیشنهاد نموده اند تا به این ترتیب 50% از لیپید تام موجود در تخم را به خود اختصاص دهد(Cahu و همکاران 1994).

کلسترول نیز به عنوان پیش نیاز سنتز هورمون های استروئیدی در تغذیه مولدین میگو از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است و می بایست در غذای مورد استفاده جهت مولدسازی در نظر گرفته شود.این ترکیب در هپاتوپانکرآس ذخیره شده و در روند رسیدگی جنسی به مصرف می رسد.بعضی ازغذاهای تر مثل اسکوئید و صدف حاوی مقادیر بالای کلسترول در ترکیب خود می باشند وقادرند منابع مهمی برای تأمین این ترکیب در جیره مولدین محسوب شوند.

در خلال رسیدگی جنسی میگوها،میزان تری گلیسرید موجود در بافت تخمدان افزایش می یابد ولی با ورود این ترکیب در بافت ذخیره ای تخم و نیز پس از تخمریزی ،این مقدار کاهش قابل ملاحظه ای نشان می دهد.در واقع تری گلیسرید ها منبع اصلی تولید انرژی در تخم و ناپلی بوده و اهمیت آنها در تولید مثل و نیز کیفیت تخم و پست لارو تولیدی توسط محققان به اثبات رسیده است(Palacios و همکاران 1998 و 1999).

پروتئینها و اسید های آمینه :

بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده در خصوص فرآیند بلوغ و رسیدگی جنسی در سخت پوستان،ظاهراً سنتز پروتئین دراین مرحله به شدت افزایش می بابد .این وضعیت توسط محققین به افزایش نیاز مولد به پروتئین در مرحله رسیدگی جنسی تعبیر شده است .Wouters در بررسی جامعی که در سال 2001 روی  مطالعات انجام گرفته در زمینه  تغذیه مولدین میگو انجام داد،میزان پروتئین  مورد نیاز این مرحله را حدود 50 درصد عنوان نمود که به نظر می رسد حتی همین مقدار نیز بسیار کمتر از مقدار پروتئین موجود در جیره تر باشد.

(Harrison (1997 در تحقیق خود متوجه افزایش مقدار پروتئین موجود در تخمدان میگویParatelphysahydrodromaus حین رسیدگی جنسی و کاهش ناگهانی این ترکیب در تخمدان بلافاصله پس از تخمریزی گردید.این افزایش پروتئین تخمدان را (Castille&Lawrence(1989نیز در مورد میگوی وانامی گزارش نموده اند.

موضوع دیگری که در مورد نقش پروتئین در عملکرد تولید می بایست مورد توجه قرار داد ،مطلبی است که Palacios در مقاله خود در سال 2000منتشر نمود.وی در این مقاله ضمن مقایسه مقدار پروتئین موجود در تخمدان مولدین وحشی و پرورشی،اعلام کرد ، مولدینی که در تخمدان خود مقدار بیشتری پروتئین داشته اند تعداد دفعات تخمریزیشان نسبت به سایر مولدین با پروتئین کمتر در تخمدان، بالاتر بوده است.این موضوع بویژه می تواند برای کارگاه های تکثیر مهم باشد که تعداد تخم و ناپلی تولیدی به ازاء هر مولد نقشی تأثیر گذار در مدیریت هزینه های تولید ایفا می نماید.

کربوهیدرات :

کربوهیدرات ها ظاهراً ترکیبات ضروری در جیره مولدین به شمار نمی آیند و آنچه بیشتر در مقالات محققین علاقمند به مبحث تغذیه مولد میگو در خصوص نقش کربوهیدرات ها عنوان می شود،بر نقش آنها در حمل بعضی ترکیبات پر اهمیت غذائی در همولنف مولدین و نیز استفاده به عنوان ترکیبی ارزانقیمت جهت تحریک تجمع گلیکوژن در هپاتو پانکرآس است.به علاوه Palacios(1998و1999) عنوان کرده که بین میزان گلوکز موجود در تخم و کیفیت مطلوب ناپلی های تولیدی رابطه ای مستقیم وجود دارد .

ویتامین ها و مواد معدنی

سوابق تحقیقات در زمینه نقش ویتامین ها در تغذیه مولدین میگو اغلب نشاندهنده علاقه محققین به مطالعه سه دسته از این ترکیبات بوده است.این ویتامین ها عبارتند از :ویتامین A،ویتامین E و ویتامین C. Alava و همکارانش در 1993 نشان دادند که تغذیه مولدین میگوی ژاپونیکوس با غذائی که فاقد یکی از ویتامین های A،E و یا C باشد سبب کندی رشد تخمدان می گردد.

یکی از موارد پر اهمیت بکارگیری ویتامین E در غذای مولدین ،در مطالعه (Chamberlain(1988 بر روی میگوی لیتوپنئوس ستی فروس مشخص شد.نتیجه این تحقیق نشان داد که کمبود ویتامین E سبب افزایش تعداد اسپرم های غیر طبیعی در این میگو می گردد..پس از آن Cahu و همکاران(1991) نیز رابطه مستقیم بین میزان ویتامین E خوراکی و مقدار توکوفرول(یکی از اشکال ویتامین E) موجود در تخم میگوی سفید هندی را مشاهده نمودند.با توجه به خاصیت آنتی اکسیدانی ویتامین E،میتوان وجود توکوفرول را در ناپلی و تخم ،به نوعی سبب افزایش بازماندگی بالاتر فرض نمود.این مسئله را( Wouters  (1999 با اثبات رابطه بین کیفیت تخم و نرخ تفریخ با میزان توکوفرول موجود در تخمدان مولدین و ناپلی های گونه لیتوپنئوس وانامی به خوبی نشان داد.

اما در مورد ویتامین A ، هاریسون (1997) ،شاید به دلیل تجمع این ترکیب در تخمدان سخت پوستان ،حین رسیدگی جنسی،به این نتیجه رسید که ویتامین A در رسیدگی جنسی تخمدان این جانوران نقشی اساسی بر عهده دارد.

ویتامین C نیز یکی از ویتامین های با اهمیت در تولید مثل سخت پوستان و میگوها شمرده می شود.( Cahu(1995 ارتباط مستقیم بین میزان ویتامین C موجود در غذا و مقدار این ویتامین در تخم میگوی پنئوس ایندیکوس و متعاقب آن، نرخ بالای تفریخ در دستجات تخم حاوی مقادیر بالاتر اسکوربیک اسید(ویتامین C)را نشان داد.  

اما نقش ویتامین D را باید بیشتر در متابولیسم مواد و عناصر معدنی مورد نیاز مولدین ارزیابی نمود.چنانکه( Harrison(1997 نیز همینگونه فرض نموده و وجود ویتامین D را در غذای مولدین میگو،برمتابولیسم کلسیم و فسفر در این موجودات مؤثر می داند.

اهمیت مواد معدنی  (کلسیم و منیزیم)در غذای مولدین را( Mendez(1997 در مطالعات خود نشان  داد زمانی که دریافت میزان این عناصردر عضله  مولدین  لیتوپنئوس وانامی پس از تخمریزی کاهش یافته است.این کاهش را وی در خصوص منیزیم نیزدر هپاتوپانکرآس مولدین مشاهده نمود.او این مشاهدات را با انتقال این عناصر به تخم و نیز پوست اندازی مرتبط دانست.

میزان مس نیز پس از تخمریزی در هپاتوپانکرآس کاهش می یابد ،البته این کاهش ،با افزایش این عنصر در بافت ماهیچه گزارش شده است.  

  • ali ghavampour

کاربرد اینبریدینگ در اصلاح نژاد

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ب.ظ

                                                          

نمیدونم بحث های مربوط به اصلاح نژاد میگو در این وبلاگ چقدربازخورد مثبت (و یا احتمالاً منفی)داشته ولی فکر میکنم الان که جمع آوری مولدین میگو برای سال آینده انجام شده،مطرح شدن مطالبی از  این دست زیاد "ساز خارج" نباشه.

مطلبی که در این پست و پست های آینده بحضورتون ارائه میکنم، ترجمه و خلاصه شده یکی از فصل های  کتابی است که فائو در سال 1999 منتشر کرده و موضوعش  مدیریت مولد سازی آبزیانه و متأسفانه علیرغم اهمیتش کمتر برای ترجمه مورد توجه قرار گرفته ، یا حداقل ترجمه اش به دست من نرسیده.امیدوارم به لحاظ دانش ژنتیک و فن ترجمه شرمنده اساتید نشم و بتونم حق مطلب رو ادا کنم.هرچند همونطور که عرض شد این مطلب خلاصه شده مطالب فصل مذکور بوده که بحضورتون تقدیم میشه: 

 پرورش دهندگان و یا تکثیر کنندگانی که قصد مدیریت ژنتیکی برذخیره مولدین  خود را دارند باید به این نکته واقف باشند که چگونه می توان از خویشآمیزی (Inbreeding)در جهت بهبود تولید و یا افزایش سوددهی بهره جست.

خویشآمیزی یکی از سه روش اصلی در اصلاح نژاد سنتی است که قرن هاست توسط کشاورزان و دامپروران مورد استفاده قرار گرفته است.هرچنداهمیت این شیوه،به اندازه دو روش دیگر(آمیخته گری یاCrossbreeding و آمیزش انتخابیSelective breeding)نیست اما ، نقش ویژه ای در اصلاح صفات تولیدی در گیاهان ،دام و سایر موجودات آزمایشگاهی داشته است.بخصوص در تولید جانوران آزمایشگاهی نظیر موش و خوکچه با خلوص ژنتیکی بالا،روش خویشآمیزی ،تکنیک انتخابی خواهد بود.

در آبزیان بواسطه همآوری و تنوع بالا ،میتوان از خویشآمیزی  به مراتب بیش از سایر جانوران پرورشی بهره برد چرا که در اینگونه موارد توانائی  اصلاحگردر انتخاب مولدین بر اساس صفات مختلف و انتخاب تعداد بیشتر مولدین بسیار افزایش می یابد.

اصلاحگران اعم ازتکثیر کننده و یا پرورش دهنده برای آنکه قادر باشند از خویشآمیزی در جهت افزایش تولید خود بهره گیرند می بایست ابتدا بدانند خویشآمیزی چیست و چگونه عمل میکند.

در این مطلب و مطالب آتی،امکان استفاده از اینبریدینگ در اصلاح نژاد آبزیان و روش ترکیب این شیوه با آمیخته گری و انتخاب جهت افزایش رشد و سایر فنوتیپ های مطلوب توضیح داده خواهد شد.

معمولاً در طراحی برنامه های اصلاح نژاد ،از اینبریدینگ (خویشآمیزی)پرهیز میشودچرا که این روش در حقیقت به مثابه شمشیری دو لبه است که استفاده نابجا و یا عدم توجه به عواقب آن ممکن است آسیب های غیر قابل جبرانی به محصول وارد نماید.اما بطور کلی میتوان گفت،اینبریدینگ زمانی مؤثر است و یا میتواند به عنوان روش انتخابی مطرح شود که در میان مولدین موجود،بعضی از آنها نسبت به سایرین برتری نشان داده و تعداد اینگونه مولدین و یا افراد مطلوب درجمعیت محدود باشد.در اینگونه موارد، اینبریدینگ برای تکرار این مطلوبیت اجتناب ناپذیر است چرا که تعداد نرهای اصلح در جمعیت محدود بوده و می بایست هریک با تعداد زیادی ماده آمیزش داده شود و از این طریق سهم حوضچه ژنی نرهای اصلح در جمعیت آتی افزایش خواهد یافت.البته چنانکه در مطالب قبل بیان شد ،هرچه تعداد نرهای آمیزش داده شده افزایش یابد،ضریب اینبریدینگ کاهش پیدا می کند.جدول مقایسه ای ذیل مربوط به آمیزش تعداد محدودی نر با 50 ماده است:

درصد اینبریدینگ

در نسل بعد

تعداد نر آمیزش داده شده

با 50 قطعه مولد ماده

12.75%

1

6.5%

2

4.42%

3

3.38%

4

2.75%

5

این ضرایب از فرمول زیر حاصل شده است:

(.F=1/8(Males No.)+1/8(Females No

بخش دوم : 

 لاین بریدینگ (آمیزش دودمانی)

لاین بریدینگ نوعی خویشآمیزی است  که در آن ،فرد با یکی از والدین یا اجدادش آمیزش داده می شود.به شکل سنتی ،در برنامه های اصلاح نژاد دام ،تنها لاین بریدینگ را در خصوص آمیزش نر با والدین یا اجداد در نظر می گیرند به این دلیل که طول دوره بارداری اغلب طولانی و همآوری پائین است اما در آبزی پروری ،اصلاحگران قادرند هردو جنس ماده و نر را در لاین بریدینگ دخیل نمایند.

آمیزش دودمانی در مواردی استفاده می شود که اصلاحگر قصد داشته باشد سهم یکی از لاین های جمعیت را در نسل های بعدی افزایش دهد.حتی در مواردی که بیم ضعف ناشی از خویشآمیزی در جمعیتی موجود باشد باز می توان با لاین بریدینگ جهت حفظ صفات مطلوب اقدام نمود.

لازم است در مورد ضریب اینبریدینگ (خویشآمیزی)این نکته یادآوری شود که این ضریب،پارامتری در توصیف جمعیت (و نه افراد)شمرده می شود و نشاندهنده تفاوت میانگین رکورد یک جمعیت در خصوص صفتی خاص با جمعیت شاهد(فاقد خویشآمیزی) می باشد.از این رو حتی در جوامع حاصل از خویشآمیزی نیز میتوان با انتخاب افراد اصلح و انجام آمیزش دودمانی موجب اصلاح میانگین جمعیت نتاج گردید به شرطی که در این آمیزش ،اصلاحگر تنها فراد برتر را مورد استفاده قرار دهد(آمیزش انتخابی و اینبریدینگ).

بطور معمول سهم ژنوم هر فرد در نسل بعد 50%،در دو نسل بعد 25%و در سه نسل بعد 12.5% است اما لاین بریدینگ موجب می شود این سهم در نسلهای بعد ارتقاء یابد:

 نمودار زیر مربوط به آمیزشی معمولی بدون لاین بریدینگ است.بر اساس این نمودار،فرد G حاوی 12.5 درصد از ژنوم A  میباشد.

اما در نمودار زیر،که در آن درجه بالائی از لاین بریدینگ نمایش داده شده ،سهم ژنوم A در فرد G حدود 93 درصد(92.75%)است.

اگر در طول برنامه اصلاح نژاد ،تنها یک یا دو بار از لاین بریدینگ استفاده شود ،لاین بریدینگ  از درجه متوسط و اگر در تمام نسل ها این نوع آمیزش صورت گیرد درجه بالا محسوب خواهد شد.در این حالت(درجه بالا) ،پس از سه نسل،زاده ها شباهت فراوانی با لاین اجدادی خواهند داشت.

یکی از اقداماتی که در راستای مولد سازی میگو گونه وانامی در سال 89در شیلات استان خوزستان انجام شد،نگهداری تعدادی از پیش مولدین یکساله در استخر مولد سازی برای تکثیر در سال 90 بود.به عبارتی تهیه مولدین دوساله جهت لاین بریدینگ.اینکار از همان ابتدابا مخالفتهای زیادی منجمله از سوی  تکثیر کنندگان روبرو شد.البته عمده این مخالفتها بر این اعتقاد استوار بود که عمر مفید میگو دوسال است ومولدین دوساله قادر به تولید مثل نخواهند بود.به هرحال مولدین تا سال 90 نگهداری شده و در این سال ابتدا تعدادی اندک از آنها به تکثیر کنندگان تحویل شد و با مشاهده تولید بسیار مطلوب،تقاضای کارگاههابرای دریافت مولد دوساله افزایش یافت تا جائیکه مدیران تکثیر به دلیل وزن بالا و همآوری مطلوبتر مولدین دوساله درکنار آداپتاسیون سریعتر این مولدین با شرایط کارگاههای تکثیر بیشتر متقاضی این نوع مولد  بودند.اما این مسئله باید تداوم پیدا می کرد تا اولاً مشخص شود عمر مفید میگو چند سال است ،ثانیاً امکان لاین بریدینگ در نسلهای بیشتری فراهم گرددو ثالثاًتکرارپذیری صفات مطلوب در انواع آمیزش ها و با مولدین گوناگون مقایسه شود.

  • ali ghavampour

مولد سازی و دغدغه همخونی

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ب.ظ

نتیجه تصویری برای ‪shrimp domestication inbreeding‬‏

این مطلب مربوط به حدود 6 سال پیشه و شاید بعضی از مطالبش حکایت روز نباشه ولی بخش عمده ای از موارد عنوان شده هنوز ارزش خوندن داره :

بر اساس مباحثی که اخیراً در بین پرورش دهندگان شنیده می شود تصمیم گرفتم در زمینه روند انتخاب پیش مولد و نیز بحث آمیزش انتخابی (Selective breeding)نظرات خود را (البته تا آنجا که اطلاعاتم کفاف دهد که اذعان دارم بسیار اندک خواهد بود)عنوان کنم.البته خود نیز معترفم مسئله مولد سازی آنقدر ها هم پیش پا افتاده نیست که بشود در حد یک وبلاگ بررسی شده و راهکارهای اجرائی نیز جهت آن ارائه شود چون انصافاً نه جایگاه اجرائی این حقیر آنچنان تأثیر گذار است و نه علم بنده چنان  که به تمامی مشکلات واقف و بر همه راه حلها محیط باشم و از طرفی بتوان در این وبلاگ با حد و اندازه های وبلاگیش تأثیری بر امور گذاشت.اما "آب دریا را اگر نتوان کشید.........هم به قدر تشنگی باید چشید" و به مصداق این حدیث علوی "ما لایدرک کله لا یترک کله" .

البته آنچه در حال حاضر در کشورما تحت عنوان مولد سازی در جریان است (چنانکه در پستهای قبلی نیز گفته شد)خیلی صبغه علمی و فنی ندارد با اینحال سعی می شود تا حدی علمی تر به آن پرداخته شود.

یقیناً همه دست اندرکاران امر تکثیر و پرورش میگوی کشور حتی پیش از ورود گونه وانامی به این صنعت،تا حدودی با مولد سازی (در خصوص گونه بومی ایندیکوس)آشنائی داشته و یا حداقل به مزایا و محاسن آن دست کم در واپسین سالهای حضورگونه ایندیکوس در صنعت واقف بوده اند.اینکه گفته شد در سالهای واپسین ،به این دلیل است که تقریباً همگی بخاطر دارند در سالهای انتهای دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد کمتر پرورش دهنده ای (مگر به جبر شرایط)تمایل به پرورش لاروهای پرورشی داشت و حتی جملات قصاری همچون "لطفاً شیلات ما را موش آزمایشگاهی خود نکند"صادر شده همان ایام است.اما مقتضیات ورود و جایگزینی گونه قدیم با جدید چنان بود که دیگر پرورش لارو وحشی چندان قابل طرح نبود(و در صورت طرح می بایست طراح محترم،زحمت رفتن تا سواحل آمریکای جنوبی را می کشید)ونیاز بود پرورش دهندگان ،حداقل اینبار به اینکه موش آزمایشگاهی مؤسساتی چون Oceanic Institute و یا High Health شوند رضایت دهند.(نیش و طعنه ها را بر بنده ببخشائید که دل خونی دارم از همان سالها که اگر نبود آن بد سلیقگیها الان حداقل بخش کوچکی از ظرفیت پرورش میگوی کشور به گونه های بومی آنهم از نوع اصلاح نژاد شده  اختصاص داشت).

اما لزوم پرداختن به طرحی جامع در راستای تولید پایدار این گونه غریب و غیر بومی از همان ابتدا و متعاقب مشکلاتی که شرکتهای تولید کننده مولد و پست لارو SPF در مسیر واردات این میگوها ایجاد نمودند (و در حقیقت در تحریم کشورمان حتی از پاپ هم کاتولیک تر شدند)احساس گردید.به همین دلیل عرصه های از پیش آماده شده و گلخانه های مولد سازی اینبار پذیرای گونه جدید بودند و هرچند غیر علمی اما تا حدی عملگرایانه به حل مشکل کمک کردند.

اما امروز صنعت پرورش میگوی کشور ،کمتر از یک دهه از ورود اولین محموله میگوی لیتوپنئوس وانامی ،خود را با چالشی اساسی مواجه می بیند.گذر صحیح و منطقی از این چالش ،صنعت را از همین قدم های ابتدائی بیمه خواهد نمود در حالیکه عدم درک درست از شرایط ویژه فعلی و برخورد غیر اصولی با این مشکل ،شاید مسئولین را در آینده ای نزدیک بر سر میز تصمیم گیری (شاید عجولانه)آنهم باز در خصوص تغییر گونه بنشاند.

شاید تعریف مشکل چندان دشوار نباشد.ترس دست اندرکاران پرورش میگوی کشور (که کاملا نیز بجاست)از افزایش سریع ضریب همخونی در زاده های مولدینی است که از دید ایشان بدون برنامه مدون اصلاح نژاد ،همه ساله در مراکز مولد سازی(گلخانه های موصوف)تولید می شوند.حتی اگر قبول کنیم که مولد وارداتی از مؤسسات مولد سازی خارجی که به زعم ما F0 محسوب می شوند در حقیقت F30  و یا حتی F40  هستند مشکل که حل نمی شود هیچ،پیچیده تر و بغرنج تر نیز میگردد.

حقیقت هم تقریباً همین است.آنچه از سوی مؤسسات مولد سازی هاوائی،فلوریدا و یا این اواخر،تایلند روانه بازار می شود،مولدینی هستند که طی برنامه های بهگزینی،آمیزش انتخابی و مولد سازی ،نسلهای پی در پی تولید نتاج کرده و واجد مطلوبیت ژنی و در عین حال مناسب بازار گردیده و اکنون به دست تکثیر کننده داخلی رسیده است.توطئه ای هم در کار نبوده و این روند سالهاست در دام و طیور و آبزیان زینتی و حتی گل و گیاه نیز رایج بوده و پایه و مبنای علمی  دارد.حتی اگر قرار بود بهترین زاده ها را در اختیار خریدار قرار دهند باید از همین مسیر عبور می نمودند،یعنی آمیزش مطلوبترین زاده ها از نظر صفت مورد نظر با حفظ و رعایت حداقل قرابت و خویشاوندی.به این ترتیب میبایست آنقدر روند آمیزش را تداوم بخشید که زاده ها به حداکثر مطلوبیت صفت مورد نظر نائل گردند.البته این پروسه چندان آسان و سهل الوصول نیست چرا که برای هر آمیزش ،مولدین منتخب باید از نظر خصوصیات شجره ای و راندمان تولید ،همچنین برپایه میزان وراثت پذیری صفت مشخص حائز بیشترین امتیاز ممکن شوند.به عنوان مثال هرگاه وراثت پذیری صفتی 0.33محاسبه شود مولدین منتخب می بایست حداکثر این امتیاز را داشته باشند و صرف دوری یا نزدیکی شجره ای ملاک نیست.

بخش دوم :

در برخی جلسات که تاکنون در خصوص مولد سازی برگزارشده و بنده شرف حضور داشته ام،بعضاً موضوع همخونی و نگرانی از افزایش ضریب آن در بین زاده های حاصل از آمیزش نسل های متوالی مولدین مطرح می شود که بسیار بجا بوده و همواره در محافل تحقیقاتی و اجرائی اصلاح نژاددام ،طیور و اصلاح نباتات نیز طرح و بررسی می شود.بنده قصد ندارم از موضع یک تکثیر کننده و یا پرورش دهنده و یا حتی کارشناس بخش دولتی به این موضوع وارد شوم.اما صرفاً قصد دارم از دیدگاه اصلاح نژاد و ژنتیک میگو (در پست قبلی هم عرض کردم در حد معلومات اندک خود)این قضیه را تا حدی روشن نمایم.مطمئناً اغلب بازدید کنندگان این وبلاگ بیش از من به این مطالب اشراف داشته و بسیاری از موضوعات طرح شده در اینجا تنها در حد درس پس دادن خواهد بود.

چندین سال است که انتخاب پیش مولدین میگو (چه گونه ایندیکوس و چه وانامی)بر اساس صفت رشد انجام می شود.پیش از هر چیز باید این نکته خاطر نشان شود که انتخاب بر اساس صفت رشد،الزاماً به معنی انتخاب میگوهای بزرگتر از هر استخری نیست بلکه در این زمینه باید به طول دوره پرورش نیز توجه نمود.میگوهائی که در زمان کمتر به رشدی بیش از میگوهای هم سن خود رسیده باشند در مرحله انتخاب مطلوب تر خواهند بود.شاید این اشکال وارد شود که طبیعتاً در تمام استخرها با هر طول دوره پرورش میگوهای بزرگتر می توانند واجد چنین تعریفی باشند یعنی در طول دوره پرورش یکسان (نسبت به سایر میگوهای همان استخر)رشد بیشتری داشته اند.

اما این موضوع با توجه به فازهای رشد میگو در استخر پرورش قابل بحث است.میگوها در طول دوره حیات خود دارای سه فاز رشد هستند.فاز تصاعدی که از پست لارو یک روزه تا حدود وزن 4گرم ادامه می یابد،فاز خطی که از حدود 4 گرم آغاز شده و تا مرحله بلوغ برای جنس نر(بیش از 20 گرم)و بالاتر از 25 گرم برای جنس ماده تداوم دارد و فاز سوم فاز کاهشی است که سرعت رشد بواسطه رسیدگی گنادها کاهش می یابد( مقادیر برای میگوی وانامی عنوان شده است).آنچه در مرحله بهگزینی مولدین ملاک قرار میگیرد فاز خطی است که بین 1 گرم در هفته تا 3 گرم در هفته بطور متوسط نوسان دارد.پس از این دوره (فاز)انتخاب بر اساس سرعت رشد تا حد زیادی دارای خطا خواهد بود چرا که تفسیرعلت کندی رشد مشکل است.اما مزایای انتخاب بر اساس سرعت رشد هفتگی چیست؟

انتخاب بر اساس نرخ رشد هفتگی بطور غیر مستقیم هزینه های تولید را کاهش می دهد چرا که FCR نتاج بهتر بوده و این مسئله کاهش هزینه غذا را در پی دارد،طول دوره پرورش کاهش می یابد و از این لحاظ نیز ازهزینه نگهداری و پرسنلی کاسته خواهد شد.علاوه بر این در نقاط مستعد امکان افزایش دوره های پرورش وجود دارد.

پس از این مقدمه نسبتاً طولانی ،مجدداً بر این نکته تأکید می کنم که رشد یک صفت کمّی است.پذیرفتن این مسئله بخودی خود در بردارنده نکات دیگری است که شاید تا حد زیادی حساسیت کاذب برخی دوستان را نسبت به همخونی در مولدین پرورشی داخلی کاهش دهد.اینکه بپذیریم یک صفت کمّی است یعنی اینکه قویّاً تحت تأثیر محیط قرار دارد.به عبارتی امکان این وجود دارد که پست لاروهای حاصل از یک جفت مولد ،در یک استخر با مدیریت یک فرد در طول یک دوره 90 روزه X گرم و در استخر دیگر با مدیریت فرد دیگر(یا حتی مدیریت یکسان ولی با خاک بستر متفاوت،شکوفائی جلبکی غیر همسان،PH مختلف و ...)Y گرم رشد نمایند.یکی دیگر از خصیصه ها و ویژگیهای صفات کمّی توزیع نرمال آنها در یک جمعیت است.به این معنا که نمودار پراکندگی وزنی (و یا هر صفت کمّی دیگر)میگوها در جمعیت بصورت زنگوله ای است.به این ترتیب در صفات کمّی همیشه دامنه ای از حداقل و حداکثر داریم به اضافه دامنه ای به عنوان حد متوسط.

 

در حقیقت هرچه مقادیر حول خط میانگین باشد تنوع جمعیت کمتر و هرچه منحنی کم ارتفاع تر باشد تنوع جمعیت بیشتر خواهد بود.کار مدیران مولد سازی انتقال خط میانگین به سمت راست منحنی(رشد سریع) است که با بهگزینی از میان پیش مولدینی که در سطح هاشور خورده سبز رنگ قرار دارند انجام می شود.اما آنچه در یکی دو سال اخیر تحت عنوان اختلاف سایز در بخشی از جمعیت میگوها عنوان می شود را شاید بجای آنکه حاصل افزایش ضریب همخونی بدانیم بایستی ناشی از عدم همگونی جمعیتی ناشی از هتروزیگوسیتی دانست.موضوعی که مدیران اصلاح نژاد معمولاً به اکراه رو به آن میآورند و غالباً به واسطه Cross Breeding های متوالی بین مولدین ناهمگون حادث شده و به بیان ساده تر هرچه را برنامه های اصلاح نژاد رشته اند پنبه میکند و موجب به هم خوردن نظم آللی می شود که طی چند سال در لوکوس های متعدد تنظیم کننده صفات کمّی ایجاد شده است و این یکی از ظرافت های کار با صفات کمّی است.مسئله ای که شاید اکثراً علیرغم آشنائی با این صفات آن را از قلم می اندازند.

بخش سوم : 

در زمینه افزایش ضریب اینبریدینگ در نسلهای متوالی و تفاوت آن در بین جمعیت های مختلف باید به یک نکته توجه کرد و آن تعداد والدین در ایجاد نسل بعد نتاج است.

بر اساس فرمول معروف محاسبه اینبریدینگ داریم :

 F=1/2N

N در اینجا تعداد جمعیت مؤثر والدی است.جمعیت مؤثر یا ایده آل والدینی در ژنتیک جمعیت بر اساس تعریف فالکونر شروط خاصی دارد که از حوصله این بحث خارج است.فکر میکنم با استفاده از فرمول زیر خیلی ساده تر به پاسخ برسیم:

 Ne=4Nm*Nf/Nm+Nf

در این فرمول Nmتعداد مولدین نروNf تعداد مولدین ماده است.

حالا اگر بخواهیم مقایسه ای بین یک جمعیت دامی و جمعیت میگو به عمل آوریم مشخص می شود که تا چه حد می توان دغدغه همخونی را در آبزیان تعدیل نمود(مجدداً تأکید میکنم نگرانی از همخونی در مولد سازی میگو ها کاملا بجاست و باید به آن توجه شود):

فرض کنیم قصد داریم برای یک جمعیت مولد گاو شیری به تعداد 5 نر و 20 ماده  با فرض یک به 4 بودن نسبت نر به ماده  احتمال افزایش ضریب اینبریدینگ  را محاسبه کنیم :

در این جمعیت، Ne یا جمعیت مؤثر والدی برابر با 16 خواهد بود.به این ترتیب میزان فرضی افزایش ضریب اینبریدینگ برابر است با :3.125 درصد در هر نسل.

حال در خصوص یک جمعیت مولد میگو با فرض 1به2 بودن تعداد نر به ماده و برای تعداد 200نر و 400ماده خواهیم داشت:

Ne=533 و0.187= f درصد.

یعنی تقریباً 6درصد احتمالی که برای جمعیت دامی قبل محاسبه شد.البته اگر در جوامع دامی نیز همین تعداد مولد بکار گرفته شود تغییرات ضریب اینبریدینگ به همین نحو خواهد بود منتها طبیعت جوامع مولدین آبزی و واقعیت حاکم بر روند مولد سازی آبزیان به نحوی است که میتوان همواره در مقایسه با جوامع دامی احتمال افزایش سریع ضریب اینبریدینگ را کمتر انتظار داشت(هرچند این فرمول در مورد جمعیتهائی است که در آنها آمیزش بصورت تصادفی صورت میگیرد و در عمل هم ما در کارگاههای تکثیر فعلاً همین روش را تعقیب میکنیم).در مورد صفت رشد نیز که قبلا گفته شد یک صفت کمّی است ،افزایش اینبریدینگ و ظهور مشکل ضعف ناشی از خویشآمیزی تا حد زیادی بستگی به تعداد لوکوس تعیین کننده صفت دارد که بالطبع تعداد نسل فراوانی را در بر خواهد گرفت.برای مثال در مورد موش پس از 130 نسل زاده گیری از یک لاین،کاهش درمیانگین میزان رشد (مطالعه فقط بر متوسط رشد بوده)مشاهده نشده است.


  • ali ghavampour

نتیجه تصویری برای ‪vannamei domestication‬‏

این مقاله به یکی از موارد بسیار مهم در بیوسکوریتی و مولد سازی میگو اختصاص داره و نکته جالبش مقایسه بین دو حوزه جغرافیایی از نظر سیستم غالب پرورش ، تأثیرش بر نوع و سطح بیو سکوریتی و در نهایت نوع مولدین مورد نیاز هریک از دو منطقه است .این مطلب تا به حال کمتر مورد توجه قرار گرفته بود به همین دلیل هم اتخاذ سیاست های راهبردی در زمینه مولد سازی ، شاید خیلی با شرایط کشور و سیستم پرورشی اون سازگار نباشه.البته پر واضحه که راه اندازی مرکز SPF در بوشهر ، میتونه مقدمه ای مبارک برای شروع راهی باشه که در آینده قطعاً نجات دهنده این صنعت از بحران هاییه که پیش روی پرورش دهندگان قرار می گیره و صنعت رو تهدید می کنه.

در این زمینه صحبت زیاده ولی عجالتاً از بازدید کنندگان محترم دعوت می کنم نگاهی به بخش اول از مقاله چاپ شده در جدیدترین شماره Global Aquaculture Advocate داشته باشند تا اهمیت موضوع سیستم پرورش یک منطقه در انتخاب راهبردهای غالب صنعت مشاهده بشه با این امید که این مطلب در همه تصمیمات فنّی و کارشناسی حال و آینده لحاظ شده و مورد دقت قرار بگیره.

لینک دانلود بخش نخست 

لینک دانلود بخش دوم 

  • ali ghavampour

بررسی وضعیت بهداشتی مولدین میگوی وانامی تولید شده در استخرهای خاکی و مقایسه آن با مولدین تولیدی در تانکهای فایبرگلاس یا بتونی در استان بوشهر

نویسنده : دکتر محمد افشار نسب

نتیجه تصویری برای ‪vannamei domestication greenhouse‬‏

توضیحات:شماره مصوب: ۲-۸۰-۱۲-۹۳۱۰۷ واحد اجرا: موسسه تحقیقات شیلات ایران – پژوهشکده میگوی کشور محل اجرا: استان بوشهر سال شروع: ۱۳۹۳ سال خاتمه: ۱۳۹۳

اهمیت ، ضرورت، اهداف و روش تحقیق:

استفاده از پست لاروهای تولیدی در میگوی وانامی که امروزه به عنوان مهمترین گونه تولیدی SPF می­باشد موجب انقلابی در صنعت پرورش میگو شده و موجب رشد فوق العاده­ائی در تولید آن شده است. بطوریکه در سال ۲۰۱۳ بالغ بر ۲/۴ میلیون تن میگوی پرورشی تولید شده و بیش از ۷۵% از این تولیدات به گونه وانامی اختصاص داشته است که یکی از دلایل افزایش تولید در گونه وانامی به دلیل امکان تولید میگوهای مولد عاری از بیماری خاصSPF آن می­باشد Anderson,۲۰۱۱) and Valderrama ( در ایران نیز اگر برنامه تولید میگو در افق ۱۴۰۰تحقق یابد و امکان تولید ۱۰۰هزارتن میگو محقق شود ضرورت دارد )آمارنامه شیلات ایران،۱۳۸۶)، که در زمینه تولید و روشهای دستیابی به گونه های SPFاز میگوهای بومی و یا وارداتی اقدام شده و زمینه های تولید آن را فراهم نمائیم. تولید مولد از مهمترین زنجیره های تولید میگوی پرورشی می­باشد. بخش مهمی از بیماریها بالاخص بیمارهای ویروسی از طریق مولدین به مزارع پرورشی منتقل می­شود. در میان بیماریهای مهمی که در مزارع پرورش میگو موجب تلفات بسیار زیادی می­شود بیماری ویروسی لکه سفید، سندرم توراو بیماری نکروز عفونی عضلات میگو میباشد. همچنین بخش مهمی از باکتریها نیز بالاخص بیماری ویبریوزیس از طریق مولدین به پست لاروها و مزارع پرورشی منتقل می­شود. در سالهای اخیر توجه به اهمیت استفاده از مولد سالم و بهداشتی در زنجیره میگوی پرورشی بسیار حائز اهمت بوده و بهمین دلیل دراغلب کشورها از میگوی عاری از بیماری خاص Specific Pathogen Free(SPF) استفاده می­کنند. با عنایت به اینکه در سایتهای پرورش میگو کشور سالیانه چندین هزارتن میگو تولید می­شود و در سالهای اخیر گزارشاتی متعددی از بروز بیماریها بالاخص بیماری لکه سفید و ویبریو گزارش شده است، ضرورت استفاده از مولدین سالم و بهداشتی در زنجیره تولید حائز اهمیت بالائی است. در این مطالعه درخصوص وضعیت بهداشتی مولدین تولیدی در استان بوشهر که برای طرح کلان "کسب و انتقال دانش فنی برای تولید میگوی عاری از بیماری خاص و قطع وابستگی به محصولات خارجی " جمع آوری شده بود از نظر وضعیت بهداشتی مولدین جمع آوری شده در استخرهای خاکی و مولدین جمع آوری شده­در استخرهای بتونی و فایبر گلاس مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت در این مطالعه ضمن بررسی وضعیت سلامت میگوها، از نظر بیماریهای مهم بالاخص بیماریهای ویروسی مهم لکه سفید، و راهکارههای کاهش خطرات ناشی از بیماریها برای تولید میگوی عاری از بیماری بیان می­شود.

نتایج:

بطور کلی در این مطالعه ۱۰ جنس و گونه باکتری بخصوصV.harveyii, V.parahaemolyticus, V.anguillarum, V.vulnificus, V.mimicus, V.damsela,V.nereis, plesiomonas shigelloidesV.alginolyticusV.proteolyticus, و۶ گونه قارچ بخصوص آسپرژیلوس نایجر ، فومیگاتوس و فلاووس و ۲ جنس انگل ورتیسلا و زئوتامنیوم از مولدین پرورشی در اسخرهای خاکی و ۵ گونه باکتری از مولدین نمونه برداری شده از تانکهای بتونی جداسازی گردید. مهمترین باکتریهایی که از آبشش میگوهای مستقر در تانکها جداسازی گردید ,V.alginolyticusV.proteolyticus ، V.parahaemolyticus ، V.damsela،V.mimicus و می­باشد ولی از هپاتوپانکراس فقط دو باکتریV.mimicusوP. shigelloids جداسازی و شناسائی شد. همچنین در این بررسی در این مطالعه همچنین ۱۰ گونه قارچی بخصوص پنی سیلیوم ، آسپرژیوس نیجر ، آسپرژیوس فلاووس ، آسپرژیوس فومیگاتوس ، اولوکلادیوم ، اکرومونیوم ، موکور ، ریزوپوس ، کلادوسپوریوم ، مخمر و آلترناریا در مولدین استخرهای خاکی و ۵ گونه در مولدین نمونه برداری شده در تانکهای فایبرگلاس شناسائی گردید. همچنین ۶ جنس انگل بخصوص زئوتامنیوم، اپیستیلیس، ورتیسلا،آسینتا، آپوستوم و افلوتا در استخرهای خاکی و سه نمونه در مولدین حاصل از تانکها شناسایی گردیدند. در آسیب شناسی نیز ضمن مشاهده آثاری از آلودگی باکتریهای ویبریو دراندامهای مختلف، مورد مشخص آلودگی دیگر درآسیب شناسی مولدین مشاهده نگردید بررسی ویروسی با PCR نیز مولدین را فاقد هرگونه آلودگی ویروسی نشان داد. برای اطمینان از سلامت کامل میگوهای مولد در صنعت تلاش در جهت بهبود کیفیت و تولید مولدین با سلامت بالا و استقرار کامل سیستم ایمنی زیستی که لازمه ایجاد صنعت میگوی عار ی از بیماری ضروری است.

دستورالعمل فنی و توصیه ترویجی:

با توجه به نقش بهداشت و بیماریهادر کیفیت مولدین تولیدی ضرورت دارد دستورالعملهای بهداشتی در این ارتباط تهیه و دراختیار تولید کنندگان مولد قرار گیرد. این دستورالعملها باید ماهیت کاربردی داشته و بتواند به سهولت در کارگاهها مورد استفاده قرار گیرد.

  • ali ghavampour