آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان                  ABZISTAN

سلام بر همگی. علی قوام پور هستم، دانش آموخته اکولوژی دریا در مقطع دکتری، تا حدودی فعال در زمینه تکثیر و پرورش آبزیان (به ویژه میگو)، علاقمند به زمینه های مختلف صنعت آبزی پروری و البته در کنارش، علوم انسانی. این ملغمه رو بذارید در کنار لیسانس ژنتیک و فوق لیسانس بیوشیمی تا دیگه اصلا تعجب نکنید. ولی در این رسانه ، تلاش دارم ، روش های بهینه مدیریت آبزی پروری و مبانی این صنعت را ارائه و ایده های نوین را معرفی کنم. گاه گداری هم دلنوشته ای تا به سنت وبلاگ نویسی پایبند مونده باشم. امیدوارم مطالب وبلاگ آبزیستان مورد پسند بازدیدکنندگان محترم واقع بشه. ضمنا همینجا باید اعلام کنم که این وبلاگ، شخصی و مستقله و به هیچ شرکت و وبسایتی وابسته نیست. اینو عرض کردم تا حساب مطالب منتشر شده در اینجا رو از وبسایت هایی که به نام آبزیستان الی ما شاءالله این روزها در اینترنت مشاهده میفرمایید جدا کرده باشم. پاینده باشید

بایگانی

آکواپونیک چیست ؟

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ب.ظ

آکواپونیک ،تلفیقی از هیدروپونیک و آبزی پروری

گردآوری:

علی قوام پور

بشر امروز با بهره گیری از علوم مختلف و در موارد بسیاری،توأم نمودن هوشمندانه  جنبه های متنوع علوم با یکدیگر،تلاش می کند تا از حداقل امکانات،بیشترین بهره وری را کسب نماید.این مقوله در جنبه های گوناگونی از زندگی مدرن نمود داشته و دامنه آن بطور مستمر رو به افزایش است.

هر چند به نظر نمی رسد بتوان در زمینه ترکیب علوم با یکدیگر محدودیتی قائل شد ،با اینحال در علوم کاربردی ،اثر بخشی این رویکرد ملموس تر بوده و کارائی مؤثرتری خواهد داشت.

یکی از نمونه های مثال زدنی و جالب در اینخصوص،آکواپونیک به معنی تلفیق آبزی پروری(Aquaculture)با هیدروپونیک(Hydroponics به مفهوم کشت گیاه بدون استفاده از خاک)می باشد.

در مورد پیشینه آکواپونیک گفته می شود ازتک ها از اولین اقوامی بوده اند که کشاورزی را به نوعی در تلفیق با آبزی پروری مورد استفاده قرار می دادند.این قوم ساکن آمریکای جنوبی، آب آبگیرهای راکد غنی از مواد مغذی(بواسطه وجود مواد دفعی آبزیان )را از طریق شبکه ای از کانال های آبرسان موسوم به Chinampas  به اراضی کشاورزی اطراف می رساندند.

از طرفی در چین،تایلند ،اندونزی و هند،پرورش آبزیان در مزارع برنج مقاوم به آب شور(Paddy fields)قدمت زیادی داشته و تمدن شرق دور از این روش در تولید غذا بهره زیادی برده است.

شالیزارهای paddy (محل کشت برنج مقاوم به آب شور)درحاشیه اقیانوس( اندونزی)

اما علیرغم ریشه تاریخی آکواپونیک در تاریخ  ازتکها و یا  در تمدن شرق دور نظیرچین و تایلند ،شاید اجرای سیستماتیک آن به شیوه ای که بتوان این فنّاوری را به عنوان راهکاری قابل اتکا جهت تولید پایدار غذا محسوب نمود،از اوائل دهه هشتاد میلادی آغاز شده و به نظر می رسد تلاش های تا قبل از این دهه چندان موفق نبوده است .تنها موردی که در این خصوص با توفیق نسبی همراه بوده را شاید بتوان کاری دانست که جان و نانسی تاد با همکاری ویلیام مک لارنی در انستیتو کیمیاگری که خود در سال 1969 بنیان نهاده بودند،به انجام رساندند.این افراد گلخانه ای احداث کردند تا  پناهگاهی برای یک خانواده چهارنفره بوده و در طول سال نیاز غذائی به ماهی و سبزیجات به روشی که امروزه آکواپونیک خوانده می شود ،تأمین گردد.

 در اواخر دهه 80 میلادی(1988) ،Mark Mc Murtry دانشجوی دکترای دانشگاه کارولینای شمالی به اتفاق پروفسور Doug Sanders نخستین نمونه از سیستم بسته آکواپونیک را ابداع نمودند.آنها نام این سیستم را Aqua-vege culture نهادند.پس از آن تحقیقات زیادی در کشورهای مختلف برروی گونه های متنوع ماهی و گیاه (بر حسب تنوع جغرافیائی)از کشورهای توسعه یافته تا درحال توسعه نظیرکانادا،آمریکا، بنگلادش و تایوان انجام شد که نتایج همه آنها دالّ بر موفقیت این شیوه و بهره وری بالاتر نسبت به اجرای جداگانه هر سیستم (آبزی پروری و هیدروپونیک )بوده است .

در ایران نیز پرورش توأم ماهی و برنج در شالیزارها نمونه ای از همین سیستم است که تاکنون در قالب پروژه های تحقیقاتی و ترویجی در نقاظ مختلف کشور به اجرا در آمده هرچند ،چنانکه پس از این نیز خواهد آمد،فضای کار وسیع تری در این زمینه موجود است.

مبانی سیستم آکواپونیک :

هردو سیستم آبزی پروری و هیدروپونیک در کنار تمامی موارد مثبت خود،جنبه های منفی نیز دارند که غالباً نادیده گرفته می شود.هیدروپونیک نیازمند فراهم نمودن مواد مغذی مورد نیاز گیاه است که با هزینه ای بالا تهیه شده و به محیط تزریق می گردد.از طرفی در مقاطعی،به دلیل نیاز به پاکسازی محیط کشت و کاهش خطر آلودگی ،کل سیستم بایستی تخلیه و شستشو شودکه این مرحله نیز به آلودگی محیط زیست اطراف و هدررفت مواد مغذی منجر خواهد گردید.

در آبزی پروری نیز نیاز به تخلیه مقطعی پسماند و متابولیت های دفعی موجود آبزی وجود دارد که در میان آنها مواد  دفعی،غذای خورده نشده ،مواد ناشی از مرگ وتجزیه فیتوپلانکتونها و سایر مواد آلی شکل گرفته در بستر را میتوان نام برد و همگی حاوی مواد مغذی است که اگرچه برای آبزی مضر است با اینحال سرشار از عناصر معدنی مورد نیاز گیاه می باشد.به علاوه تعویض آب و تبخیر در مخازن آبزی پروری(استخر،تانک و...)روزانه مقادیر معتنابهی آب را از این محیط خارج می سازد که در محیط های کم آب و خشک نظیر مناطق مرکزی و جنوبی کشور ایران ،مورد مثبتی به نظر نمی رسد.

امّا هرگاه این دو سیستم (آبزی پروری و هیدروپونیک و یا حتی کشاورزی به شکل سنّتی آن) بصورت توأم با یکدیگر به کار گرفته شوند این معایب به نکات مثبت بدل می شود.به بیان دیگر جنبه های مثبت آبزی پروری و هیدروپونیک به قوّه خود باقی مانده و معایب تا حدّ زیادی برطرف می گردد.

شمای کلی سیستم آکواپونیک :

شکل ساده سیستم آکواپونیک شامل یک مخزن پرورش ماهی است که آب از سطوح نزدیک به بستر آن به محیط کشت گیاهان (هیدروپونیک و یا سنّتی) پمپ می شود.آب حاوی مواد دفعی که از مخزن پرورش آبزی به محیط کشت گیاه وارد شده با ریشه گیاه تماس حاصل نموده ،آب و مواد مغذی مورد نیاز گیاه را به ریشه منتقل نموده و مابقی پس از گذر از بستر حاوی ماسه،پرلیت و یا رس حجیم شده(که معمولاً در بستر کشت های هیدرو پونیک مورد استفاده قرار می گیرد)علاوه بر تجزیه توسط باکتریهای موجود روی سطح  ذرّات تشکیل دهنده بستر،فیلتر شده ، جلبک ها و سایر مواد معلق را در بین دانه های بستر برجای میگذارد و بصورت آب تازه مجدّداً وارد مخزن پرورش آبزی می گردد.گفته می شود میزان آب مورد نیاز این روش حدود 10 درصد آبی است که در شیوه های مرسوم و سنّتی کشاورزی استفاده می شود.

چنانکه اشاره شد گونه های بسیار متنوّعی از آبزیان و یا رستنی های مختلف در این سیستم قابل کشت است که انتخاب آنها بستگی تام به منطقه جغرافیائی و اقلیمی و سلیقه پرورش دهنده دارد.

این شیوه را در ایران علاوه بر مزارع نسبتاً وسیع کشاورزی می توان در سطح مزارع کوچک و حتی در باغچه های کوچک خانگی نیز ترویج نمود.متون جالبی در زمینه احداث سیستم آکواپونیک در منازل (گاراژ و باغچه های خانگی)منتشر شده که پیاده سازی آنها در اماکن مسکونی،شهرک ها و ... ترویج تغذیه آبزیان و کشاورزی را بصورت توأم در پی خواهد داشت .

  • ali ghavampour

اهمیت آبزی پروری در مناطق بیابانی

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ

اهمیت آبزی پروری در تأمین پروتئین ماهی برای جمعیت رو به رشد جهان،سال به سال در حال افزایش است .این امر بویژه در مناطقی که دامداری و دامپروری پرهزینه بوده و یا به زبان ساده تر غیر ممکن است محسوس تر می باشد.این مناطق شامل نواحی خشک و نیمه خشکی است که کشاورزی و دامپروری به شکل مرسوم آن،بواسطه مشکلات اقلیمی ،بخصوص متوسط بارش سالیانه ،با محدودیت روبروست.

ایده پرورش ماهی در نواحی بیابانی ،نخستین بار در سالهای 1963 تا 1965 شکل گرفت و مورد آزمون واقع شد .طی این آزمایشات مشخص شد که پرورش ماهی در آبهای شور و نیمه شور بیابانی با موفقیت همراه است(Fishleson&Loya1969).میزان بالای املاح معدنی در اینگونه آبها در کنار دمای بالای محیط و بهره مندی از تابش آفتاب،محرک تولیدات اولیه در محیط پرورش آبزی  بوده و به شکلی مطلوب ،سطوح غذائی مناسبی را برای آبزیان فراهم می آورد.

به علاوه افزایش رقابت برای زمین و بخصوص استفاده از آب در طیف وسیعی از فعالیت های اقتصادی،توسعه آبزی پروری را به سمت قلمروهای جدیدی سوق داده که از جمله آنها می توان نقاط دور از ساحل و مناطق بایر و نابارور مثل صحراها و نواحی نیمه خشک را ذکر نمود که بکارگیری آنها جهت آبزی پروری مسئولانه و مدرن،با سهولت بیشتری ممکن خواهد بود.

نواحی خشک جهان (چنانکه ملاحظه می کنید در نقشه،مناطقی از کشور ایران نیز جزء نواحی خشک جهان قرار گرفته است).

بر اساس اعلام سازمان جهانی هواشناسی (WMO)،تغییرات آب و هوائی و بیابان زائی ،به تدریج به شور و خشک شدن اراضی کشاورزی منجر خواهد گردید.

اما نواحی بیابانی در کنار مشکلات و معضلات پیچیده و چشمگیری که برای کره زمین به همراه دارند از ظرفیت های بالائی در توسعه نیز برخوردار می باشند.دراین مناطق ذخایر طبیعی فراوانی موجود بوده و حدود 50 درصد از دامپروری جهان در این نقاط جریان دارد(UNCCD,2007).آمارهای جدید از برنامه توسعه سازمان ملل متحد و دفتر مبارزه با بیابان زائی ملل متحد(UNDP/UNCCD)نشان می دهد ،حدود 13 درصد از کل جمعیت جهان ،در نقاط خشک و 92 میلیون نفر در نقاط فوق العاده خشک جهان زندگی می کنند.

  • ali ghavampour

نتیجه تصویری برای بوم شناسی آبزیان

باکتری‌های ویبریو به عنوان یکی از عوامل بیماریزای خطرناک در پرورش میگو می باشند. در این تحقیق بررسی تنوع و فراوانی ویبریوهای بیماری زا از رسوب و آب، کانال آبرسان و دو استخر پرورشی در مجتمع پرورشی شهید صنعتی گواتر- چابهار، به صورت 5 ﺑﺎر ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﯿﺮی به فاصله زمانی هر20 روز انجام شد. نمونه برداری رسوب در نزدیکی خروجی حاوی لجن انجام و نمونه¬های آب در بطری‌های استریل از عمق استخر برداشته شد. جهت شمارش و شناسایی باکتریها از ﻣﺤﻴﻂﻛﺸـﺖ TCBS و کشت-های تفریقی باکتری شناسی شامل: واکنش اکسیداز، تخمیر قندها، تست احیاء نیترات، اسیدهای آمینه، رنگ¬آمیزی و... استفاده شد. نتایج به دست آمده به کمک نرم افزار SPSS و از طریق آزمون آماری ANOVA مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که آب ورودی کانال از نظر انواع ویبریو¬ها در طول دوره مشابه بودند. اما در دو استخر پرورش میگو در مقایسه با آب کانال و با هم از نظر تعداد کل ویبریوها و نیز انواع ویبریوها با یکدیگر اختلاف معنی داری داشتند. بیشترین گونه¬های شناخته شده به ترتیب فراوانی عبارتنداز: Vibrio natriegens, Vibrio alginolyticus Vibrio gazogenes,Vibrio nereis,. داده¬ها نشان داد باکتری V. alginolyticus که برای لارو میگو بیماریزاست، گونه غالب بوده و بیشترین فراوانی را دارد.

لینک دانلود مقاله

  • ali ghavampour

کاربرد اینبریدینگ در اصلاح نژاد

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ب.ظ

                                                          

نمیدونم بحث های مربوط به اصلاح نژاد میگو در این وبلاگ چقدربازخورد مثبت (و یا احتمالاً منفی)داشته ولی فکر میکنم الان که جمع آوری مولدین میگو برای سال آینده انجام شده،مطرح شدن مطالبی از  این دست زیاد "ساز خارج" نباشه.

مطلبی که در این پست و پست های آینده بحضورتون ارائه میکنم، ترجمه و خلاصه شده یکی از فصل های  کتابی است که فائو در سال 1999 منتشر کرده و موضوعش  مدیریت مولد سازی آبزیانه و متأسفانه علیرغم اهمیتش کمتر برای ترجمه مورد توجه قرار گرفته ، یا حداقل ترجمه اش به دست من نرسیده.امیدوارم به لحاظ دانش ژنتیک و فن ترجمه شرمنده اساتید نشم و بتونم حق مطلب رو ادا کنم.هرچند همونطور که عرض شد این مطلب خلاصه شده مطالب فصل مذکور بوده که بحضورتون تقدیم میشه: 

 پرورش دهندگان و یا تکثیر کنندگانی که قصد مدیریت ژنتیکی برذخیره مولدین  خود را دارند باید به این نکته واقف باشند که چگونه می توان از خویشآمیزی (Inbreeding)در جهت بهبود تولید و یا افزایش سوددهی بهره جست.

خویشآمیزی یکی از سه روش اصلی در اصلاح نژاد سنتی است که قرن هاست توسط کشاورزان و دامپروران مورد استفاده قرار گرفته است.هرچنداهمیت این شیوه،به اندازه دو روش دیگر(آمیخته گری یاCrossbreeding و آمیزش انتخابیSelective breeding)نیست اما ، نقش ویژه ای در اصلاح صفات تولیدی در گیاهان ،دام و سایر موجودات آزمایشگاهی داشته است.بخصوص در تولید جانوران آزمایشگاهی نظیر موش و خوکچه با خلوص ژنتیکی بالا،روش خویشآمیزی ،تکنیک انتخابی خواهد بود.

در آبزیان بواسطه همآوری و تنوع بالا ،میتوان از خویشآمیزی  به مراتب بیش از سایر جانوران پرورشی بهره برد چرا که در اینگونه موارد توانائی  اصلاحگردر انتخاب مولدین بر اساس صفات مختلف و انتخاب تعداد بیشتر مولدین بسیار افزایش می یابد.

اصلاحگران اعم ازتکثیر کننده و یا پرورش دهنده برای آنکه قادر باشند از خویشآمیزی در جهت افزایش تولید خود بهره گیرند می بایست ابتدا بدانند خویشآمیزی چیست و چگونه عمل میکند.

در این مطلب و مطالب آتی،امکان استفاده از اینبریدینگ در اصلاح نژاد آبزیان و روش ترکیب این شیوه با آمیخته گری و انتخاب جهت افزایش رشد و سایر فنوتیپ های مطلوب توضیح داده خواهد شد.

معمولاً در طراحی برنامه های اصلاح نژاد ،از اینبریدینگ (خویشآمیزی)پرهیز میشودچرا که این روش در حقیقت به مثابه شمشیری دو لبه است که استفاده نابجا و یا عدم توجه به عواقب آن ممکن است آسیب های غیر قابل جبرانی به محصول وارد نماید.اما بطور کلی میتوان گفت،اینبریدینگ زمانی مؤثر است و یا میتواند به عنوان روش انتخابی مطرح شود که در میان مولدین موجود،بعضی از آنها نسبت به سایرین برتری نشان داده و تعداد اینگونه مولدین و یا افراد مطلوب درجمعیت محدود باشد.در اینگونه موارد، اینبریدینگ برای تکرار این مطلوبیت اجتناب ناپذیر است چرا که تعداد نرهای اصلح در جمعیت محدود بوده و می بایست هریک با تعداد زیادی ماده آمیزش داده شود و از این طریق سهم حوضچه ژنی نرهای اصلح در جمعیت آتی افزایش خواهد یافت.البته چنانکه در مطالب قبل بیان شد ،هرچه تعداد نرهای آمیزش داده شده افزایش یابد،ضریب اینبریدینگ کاهش پیدا می کند.جدول مقایسه ای ذیل مربوط به آمیزش تعداد محدودی نر با 50 ماده است:

درصد اینبریدینگ

در نسل بعد

تعداد نر آمیزش داده شده

با 50 قطعه مولد ماده

12.75%

1

6.5%

2

4.42%

3

3.38%

4

2.75%

5

این ضرایب از فرمول زیر حاصل شده است:

(.F=1/8(Males No.)+1/8(Females No

بخش دوم : 

 لاین بریدینگ (آمیزش دودمانی)

لاین بریدینگ نوعی خویشآمیزی است  که در آن ،فرد با یکی از والدین یا اجدادش آمیزش داده می شود.به شکل سنتی ،در برنامه های اصلاح نژاد دام ،تنها لاین بریدینگ را در خصوص آمیزش نر با والدین یا اجداد در نظر می گیرند به این دلیل که طول دوره بارداری اغلب طولانی و همآوری پائین است اما در آبزی پروری ،اصلاحگران قادرند هردو جنس ماده و نر را در لاین بریدینگ دخیل نمایند.

آمیزش دودمانی در مواردی استفاده می شود که اصلاحگر قصد داشته باشد سهم یکی از لاین های جمعیت را در نسل های بعدی افزایش دهد.حتی در مواردی که بیم ضعف ناشی از خویشآمیزی در جمعیتی موجود باشد باز می توان با لاین بریدینگ جهت حفظ صفات مطلوب اقدام نمود.

لازم است در مورد ضریب اینبریدینگ (خویشآمیزی)این نکته یادآوری شود که این ضریب،پارامتری در توصیف جمعیت (و نه افراد)شمرده می شود و نشاندهنده تفاوت میانگین رکورد یک جمعیت در خصوص صفتی خاص با جمعیت شاهد(فاقد خویشآمیزی) می باشد.از این رو حتی در جوامع حاصل از خویشآمیزی نیز میتوان با انتخاب افراد اصلح و انجام آمیزش دودمانی موجب اصلاح میانگین جمعیت نتاج گردید به شرطی که در این آمیزش ،اصلاحگر تنها فراد برتر را مورد استفاده قرار دهد(آمیزش انتخابی و اینبریدینگ).

بطور معمول سهم ژنوم هر فرد در نسل بعد 50%،در دو نسل بعد 25%و در سه نسل بعد 12.5% است اما لاین بریدینگ موجب می شود این سهم در نسلهای بعد ارتقاء یابد:

 نمودار زیر مربوط به آمیزشی معمولی بدون لاین بریدینگ است.بر اساس این نمودار،فرد G حاوی 12.5 درصد از ژنوم A  میباشد.

اما در نمودار زیر،که در آن درجه بالائی از لاین بریدینگ نمایش داده شده ،سهم ژنوم A در فرد G حدود 93 درصد(92.75%)است.

اگر در طول برنامه اصلاح نژاد ،تنها یک یا دو بار از لاین بریدینگ استفاده شود ،لاین بریدینگ  از درجه متوسط و اگر در تمام نسل ها این نوع آمیزش صورت گیرد درجه بالا محسوب خواهد شد.در این حالت(درجه بالا) ،پس از سه نسل،زاده ها شباهت فراوانی با لاین اجدادی خواهند داشت.

یکی از اقداماتی که در راستای مولد سازی میگو گونه وانامی در سال 89در شیلات استان خوزستان انجام شد،نگهداری تعدادی از پیش مولدین یکساله در استخر مولد سازی برای تکثیر در سال 90 بود.به عبارتی تهیه مولدین دوساله جهت لاین بریدینگ.اینکار از همان ابتدابا مخالفتهای زیادی منجمله از سوی  تکثیر کنندگان روبرو شد.البته عمده این مخالفتها بر این اعتقاد استوار بود که عمر مفید میگو دوسال است ومولدین دوساله قادر به تولید مثل نخواهند بود.به هرحال مولدین تا سال 90 نگهداری شده و در این سال ابتدا تعدادی اندک از آنها به تکثیر کنندگان تحویل شد و با مشاهده تولید بسیار مطلوب،تقاضای کارگاههابرای دریافت مولد دوساله افزایش یافت تا جائیکه مدیران تکثیر به دلیل وزن بالا و همآوری مطلوبتر مولدین دوساله درکنار آداپتاسیون سریعتر این مولدین با شرایط کارگاههای تکثیر بیشتر متقاضی این نوع مولد  بودند.اما این مسئله باید تداوم پیدا می کرد تا اولاً مشخص شود عمر مفید میگو چند سال است ،ثانیاً امکان لاین بریدینگ در نسلهای بیشتری فراهم گرددو ثالثاًتکرارپذیری صفات مطلوب در انواع آمیزش ها و با مولدین گوناگون مقایسه شود.

  • ali ghavampour

تکنولوژی Taeration

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۲ ب.ظ

چندی در گروه SHRIMPدرسایت یاهو،ایمیلی فرستاده شده بود با عنوان Taeration.

این تکنولوژی(که توسط شرکت AIA در فلوریدا معرفی شده)نوعی هوادهی سیستم های آبزی پروریه که در اشل کوچکتر در آکواریوم های معمولی استفاده میشه و کار مهم این شرکت ( AIA)  تطابق تکنیک موجود برای استفاده در مقیاسهای بزرگتر بوده.اگربه تصویر زیر توجه کنید این مطلب روشنتر میشه:

در حقیقت این سیستم ازهمون فیلترهای معمولی آکواریوم (که به عنوان Liquid Filter هم معروف هستند)الهام گرفته که با جذب ذرات ریز معلق در آب و پمپاژ دوباره مخلوط آب و هوا،هم ستون آب رو تمیز میکنه و هم بواسطه تولید حبابهای ریز هوا،انتشار اکسیژن رو در آب بهبود میبخشه.منتها در اینجا دیگه فیلتراسیون انجام نمیشه و فقط هوادهی صورت میگیره.

شرکت سازنده ،راندمان اکسیژن دهی آب رو توسط این سیستم بالاتر از انواع دیگر هوادهی ،حتی سیستم لوله های تراوا معرفی کرده. البته به نظر میرسه استفاده از این روش در مخازن نرسری و برود استوک کارائی و توجیه بیشتری نسبت به استخرهای بزرگتر داشته باشه.حتی دوستانی که در کارگاههای تکثیر خودشون (که غالباً هم برق دار هستند)مخازن نگهداری مولد دارن و میخوان گردش آب در مخازن برقرار کنن میتونن از این سیستم ابداعی الگو بگیرن.

  • ali ghavampour

مولد سازی و دغدغه همخونی

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ب.ظ

نتیجه تصویری برای ‪shrimp domestication inbreeding‬‏

این مطلب مربوط به حدود 6 سال پیشه و شاید بعضی از مطالبش حکایت روز نباشه ولی بخش عمده ای از موارد عنوان شده هنوز ارزش خوندن داره :

بر اساس مباحثی که اخیراً در بین پرورش دهندگان شنیده می شود تصمیم گرفتم در زمینه روند انتخاب پیش مولد و نیز بحث آمیزش انتخابی (Selective breeding)نظرات خود را (البته تا آنجا که اطلاعاتم کفاف دهد که اذعان دارم بسیار اندک خواهد بود)عنوان کنم.البته خود نیز معترفم مسئله مولد سازی آنقدر ها هم پیش پا افتاده نیست که بشود در حد یک وبلاگ بررسی شده و راهکارهای اجرائی نیز جهت آن ارائه شود چون انصافاً نه جایگاه اجرائی این حقیر آنچنان تأثیر گذار است و نه علم بنده چنان  که به تمامی مشکلات واقف و بر همه راه حلها محیط باشم و از طرفی بتوان در این وبلاگ با حد و اندازه های وبلاگیش تأثیری بر امور گذاشت.اما "آب دریا را اگر نتوان کشید.........هم به قدر تشنگی باید چشید" و به مصداق این حدیث علوی "ما لایدرک کله لا یترک کله" .

البته آنچه در حال حاضر در کشورما تحت عنوان مولد سازی در جریان است (چنانکه در پستهای قبلی نیز گفته شد)خیلی صبغه علمی و فنی ندارد با اینحال سعی می شود تا حدی علمی تر به آن پرداخته شود.

یقیناً همه دست اندرکاران امر تکثیر و پرورش میگوی کشور حتی پیش از ورود گونه وانامی به این صنعت،تا حدودی با مولد سازی (در خصوص گونه بومی ایندیکوس)آشنائی داشته و یا حداقل به مزایا و محاسن آن دست کم در واپسین سالهای حضورگونه ایندیکوس در صنعت واقف بوده اند.اینکه گفته شد در سالهای واپسین ،به این دلیل است که تقریباً همگی بخاطر دارند در سالهای انتهای دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد کمتر پرورش دهنده ای (مگر به جبر شرایط)تمایل به پرورش لاروهای پرورشی داشت و حتی جملات قصاری همچون "لطفاً شیلات ما را موش آزمایشگاهی خود نکند"صادر شده همان ایام است.اما مقتضیات ورود و جایگزینی گونه قدیم با جدید چنان بود که دیگر پرورش لارو وحشی چندان قابل طرح نبود(و در صورت طرح می بایست طراح محترم،زحمت رفتن تا سواحل آمریکای جنوبی را می کشید)ونیاز بود پرورش دهندگان ،حداقل اینبار به اینکه موش آزمایشگاهی مؤسساتی چون Oceanic Institute و یا High Health شوند رضایت دهند.(نیش و طعنه ها را بر بنده ببخشائید که دل خونی دارم از همان سالها که اگر نبود آن بد سلیقگیها الان حداقل بخش کوچکی از ظرفیت پرورش میگوی کشور به گونه های بومی آنهم از نوع اصلاح نژاد شده  اختصاص داشت).

اما لزوم پرداختن به طرحی جامع در راستای تولید پایدار این گونه غریب و غیر بومی از همان ابتدا و متعاقب مشکلاتی که شرکتهای تولید کننده مولد و پست لارو SPF در مسیر واردات این میگوها ایجاد نمودند (و در حقیقت در تحریم کشورمان حتی از پاپ هم کاتولیک تر شدند)احساس گردید.به همین دلیل عرصه های از پیش آماده شده و گلخانه های مولد سازی اینبار پذیرای گونه جدید بودند و هرچند غیر علمی اما تا حدی عملگرایانه به حل مشکل کمک کردند.

اما امروز صنعت پرورش میگوی کشور ،کمتر از یک دهه از ورود اولین محموله میگوی لیتوپنئوس وانامی ،خود را با چالشی اساسی مواجه می بیند.گذر صحیح و منطقی از این چالش ،صنعت را از همین قدم های ابتدائی بیمه خواهد نمود در حالیکه عدم درک درست از شرایط ویژه فعلی و برخورد غیر اصولی با این مشکل ،شاید مسئولین را در آینده ای نزدیک بر سر میز تصمیم گیری (شاید عجولانه)آنهم باز در خصوص تغییر گونه بنشاند.

شاید تعریف مشکل چندان دشوار نباشد.ترس دست اندرکاران پرورش میگوی کشور (که کاملا نیز بجاست)از افزایش سریع ضریب همخونی در زاده های مولدینی است که از دید ایشان بدون برنامه مدون اصلاح نژاد ،همه ساله در مراکز مولد سازی(گلخانه های موصوف)تولید می شوند.حتی اگر قبول کنیم که مولد وارداتی از مؤسسات مولد سازی خارجی که به زعم ما F0 محسوب می شوند در حقیقت F30  و یا حتی F40  هستند مشکل که حل نمی شود هیچ،پیچیده تر و بغرنج تر نیز میگردد.

حقیقت هم تقریباً همین است.آنچه از سوی مؤسسات مولد سازی هاوائی،فلوریدا و یا این اواخر،تایلند روانه بازار می شود،مولدینی هستند که طی برنامه های بهگزینی،آمیزش انتخابی و مولد سازی ،نسلهای پی در پی تولید نتاج کرده و واجد مطلوبیت ژنی و در عین حال مناسب بازار گردیده و اکنون به دست تکثیر کننده داخلی رسیده است.توطئه ای هم در کار نبوده و این روند سالهاست در دام و طیور و آبزیان زینتی و حتی گل و گیاه نیز رایج بوده و پایه و مبنای علمی  دارد.حتی اگر قرار بود بهترین زاده ها را در اختیار خریدار قرار دهند باید از همین مسیر عبور می نمودند،یعنی آمیزش مطلوبترین زاده ها از نظر صفت مورد نظر با حفظ و رعایت حداقل قرابت و خویشاوندی.به این ترتیب میبایست آنقدر روند آمیزش را تداوم بخشید که زاده ها به حداکثر مطلوبیت صفت مورد نظر نائل گردند.البته این پروسه چندان آسان و سهل الوصول نیست چرا که برای هر آمیزش ،مولدین منتخب باید از نظر خصوصیات شجره ای و راندمان تولید ،همچنین برپایه میزان وراثت پذیری صفت مشخص حائز بیشترین امتیاز ممکن شوند.به عنوان مثال هرگاه وراثت پذیری صفتی 0.33محاسبه شود مولدین منتخب می بایست حداکثر این امتیاز را داشته باشند و صرف دوری یا نزدیکی شجره ای ملاک نیست.

بخش دوم :

در برخی جلسات که تاکنون در خصوص مولد سازی برگزارشده و بنده شرف حضور داشته ام،بعضاً موضوع همخونی و نگرانی از افزایش ضریب آن در بین زاده های حاصل از آمیزش نسل های متوالی مولدین مطرح می شود که بسیار بجا بوده و همواره در محافل تحقیقاتی و اجرائی اصلاح نژاددام ،طیور و اصلاح نباتات نیز طرح و بررسی می شود.بنده قصد ندارم از موضع یک تکثیر کننده و یا پرورش دهنده و یا حتی کارشناس بخش دولتی به این موضوع وارد شوم.اما صرفاً قصد دارم از دیدگاه اصلاح نژاد و ژنتیک میگو (در پست قبلی هم عرض کردم در حد معلومات اندک خود)این قضیه را تا حدی روشن نمایم.مطمئناً اغلب بازدید کنندگان این وبلاگ بیش از من به این مطالب اشراف داشته و بسیاری از موضوعات طرح شده در اینجا تنها در حد درس پس دادن خواهد بود.

چندین سال است که انتخاب پیش مولدین میگو (چه گونه ایندیکوس و چه وانامی)بر اساس صفت رشد انجام می شود.پیش از هر چیز باید این نکته خاطر نشان شود که انتخاب بر اساس صفت رشد،الزاماً به معنی انتخاب میگوهای بزرگتر از هر استخری نیست بلکه در این زمینه باید به طول دوره پرورش نیز توجه نمود.میگوهائی که در زمان کمتر به رشدی بیش از میگوهای هم سن خود رسیده باشند در مرحله انتخاب مطلوب تر خواهند بود.شاید این اشکال وارد شود که طبیعتاً در تمام استخرها با هر طول دوره پرورش میگوهای بزرگتر می توانند واجد چنین تعریفی باشند یعنی در طول دوره پرورش یکسان (نسبت به سایر میگوهای همان استخر)رشد بیشتری داشته اند.

اما این موضوع با توجه به فازهای رشد میگو در استخر پرورش قابل بحث است.میگوها در طول دوره حیات خود دارای سه فاز رشد هستند.فاز تصاعدی که از پست لارو یک روزه تا حدود وزن 4گرم ادامه می یابد،فاز خطی که از حدود 4 گرم آغاز شده و تا مرحله بلوغ برای جنس نر(بیش از 20 گرم)و بالاتر از 25 گرم برای جنس ماده تداوم دارد و فاز سوم فاز کاهشی است که سرعت رشد بواسطه رسیدگی گنادها کاهش می یابد( مقادیر برای میگوی وانامی عنوان شده است).آنچه در مرحله بهگزینی مولدین ملاک قرار میگیرد فاز خطی است که بین 1 گرم در هفته تا 3 گرم در هفته بطور متوسط نوسان دارد.پس از این دوره (فاز)انتخاب بر اساس سرعت رشد تا حد زیادی دارای خطا خواهد بود چرا که تفسیرعلت کندی رشد مشکل است.اما مزایای انتخاب بر اساس سرعت رشد هفتگی چیست؟

انتخاب بر اساس نرخ رشد هفتگی بطور غیر مستقیم هزینه های تولید را کاهش می دهد چرا که FCR نتاج بهتر بوده و این مسئله کاهش هزینه غذا را در پی دارد،طول دوره پرورش کاهش می یابد و از این لحاظ نیز ازهزینه نگهداری و پرسنلی کاسته خواهد شد.علاوه بر این در نقاط مستعد امکان افزایش دوره های پرورش وجود دارد.

پس از این مقدمه نسبتاً طولانی ،مجدداً بر این نکته تأکید می کنم که رشد یک صفت کمّی است.پذیرفتن این مسئله بخودی خود در بردارنده نکات دیگری است که شاید تا حد زیادی حساسیت کاذب برخی دوستان را نسبت به همخونی در مولدین پرورشی داخلی کاهش دهد.اینکه بپذیریم یک صفت کمّی است یعنی اینکه قویّاً تحت تأثیر محیط قرار دارد.به عبارتی امکان این وجود دارد که پست لاروهای حاصل از یک جفت مولد ،در یک استخر با مدیریت یک فرد در طول یک دوره 90 روزه X گرم و در استخر دیگر با مدیریت فرد دیگر(یا حتی مدیریت یکسان ولی با خاک بستر متفاوت،شکوفائی جلبکی غیر همسان،PH مختلف و ...)Y گرم رشد نمایند.یکی دیگر از خصیصه ها و ویژگیهای صفات کمّی توزیع نرمال آنها در یک جمعیت است.به این معنا که نمودار پراکندگی وزنی (و یا هر صفت کمّی دیگر)میگوها در جمعیت بصورت زنگوله ای است.به این ترتیب در صفات کمّی همیشه دامنه ای از حداقل و حداکثر داریم به اضافه دامنه ای به عنوان حد متوسط.

 

در حقیقت هرچه مقادیر حول خط میانگین باشد تنوع جمعیت کمتر و هرچه منحنی کم ارتفاع تر باشد تنوع جمعیت بیشتر خواهد بود.کار مدیران مولد سازی انتقال خط میانگین به سمت راست منحنی(رشد سریع) است که با بهگزینی از میان پیش مولدینی که در سطح هاشور خورده سبز رنگ قرار دارند انجام می شود.اما آنچه در یکی دو سال اخیر تحت عنوان اختلاف سایز در بخشی از جمعیت میگوها عنوان می شود را شاید بجای آنکه حاصل افزایش ضریب همخونی بدانیم بایستی ناشی از عدم همگونی جمعیتی ناشی از هتروزیگوسیتی دانست.موضوعی که مدیران اصلاح نژاد معمولاً به اکراه رو به آن میآورند و غالباً به واسطه Cross Breeding های متوالی بین مولدین ناهمگون حادث شده و به بیان ساده تر هرچه را برنامه های اصلاح نژاد رشته اند پنبه میکند و موجب به هم خوردن نظم آللی می شود که طی چند سال در لوکوس های متعدد تنظیم کننده صفات کمّی ایجاد شده است و این یکی از ظرافت های کار با صفات کمّی است.مسئله ای که شاید اکثراً علیرغم آشنائی با این صفات آن را از قلم می اندازند.

بخش سوم : 

در زمینه افزایش ضریب اینبریدینگ در نسلهای متوالی و تفاوت آن در بین جمعیت های مختلف باید به یک نکته توجه کرد و آن تعداد والدین در ایجاد نسل بعد نتاج است.

بر اساس فرمول معروف محاسبه اینبریدینگ داریم :

 F=1/2N

N در اینجا تعداد جمعیت مؤثر والدی است.جمعیت مؤثر یا ایده آل والدینی در ژنتیک جمعیت بر اساس تعریف فالکونر شروط خاصی دارد که از حوصله این بحث خارج است.فکر میکنم با استفاده از فرمول زیر خیلی ساده تر به پاسخ برسیم:

 Ne=4Nm*Nf/Nm+Nf

در این فرمول Nmتعداد مولدین نروNf تعداد مولدین ماده است.

حالا اگر بخواهیم مقایسه ای بین یک جمعیت دامی و جمعیت میگو به عمل آوریم مشخص می شود که تا چه حد می توان دغدغه همخونی را در آبزیان تعدیل نمود(مجدداً تأکید میکنم نگرانی از همخونی در مولد سازی میگو ها کاملا بجاست و باید به آن توجه شود):

فرض کنیم قصد داریم برای یک جمعیت مولد گاو شیری به تعداد 5 نر و 20 ماده  با فرض یک به 4 بودن نسبت نر به ماده  احتمال افزایش ضریب اینبریدینگ  را محاسبه کنیم :

در این جمعیت، Ne یا جمعیت مؤثر والدی برابر با 16 خواهد بود.به این ترتیب میزان فرضی افزایش ضریب اینبریدینگ برابر است با :3.125 درصد در هر نسل.

حال در خصوص یک جمعیت مولد میگو با فرض 1به2 بودن تعداد نر به ماده و برای تعداد 200نر و 400ماده خواهیم داشت:

Ne=533 و0.187= f درصد.

یعنی تقریباً 6درصد احتمالی که برای جمعیت دامی قبل محاسبه شد.البته اگر در جوامع دامی نیز همین تعداد مولد بکار گرفته شود تغییرات ضریب اینبریدینگ به همین نحو خواهد بود منتها طبیعت جوامع مولدین آبزی و واقعیت حاکم بر روند مولد سازی آبزیان به نحوی است که میتوان همواره در مقایسه با جوامع دامی احتمال افزایش سریع ضریب اینبریدینگ را کمتر انتظار داشت(هرچند این فرمول در مورد جمعیتهائی است که در آنها آمیزش بصورت تصادفی صورت میگیرد و در عمل هم ما در کارگاههای تکثیر فعلاً همین روش را تعقیب میکنیم).در مورد صفت رشد نیز که قبلا گفته شد یک صفت کمّی است ،افزایش اینبریدینگ و ظهور مشکل ضعف ناشی از خویشآمیزی تا حد زیادی بستگی به تعداد لوکوس تعیین کننده صفت دارد که بالطبع تعداد نسل فراوانی را در بر خواهد گرفت.برای مثال در مورد موش پس از 130 نسل زاده گیری از یک لاین،کاهش درمیانگین میزان رشد (مطالعه فقط بر متوسط رشد بوده)مشاهده نشده است.


  • ali ghavampour

اهمیت بالانس املاح در آب های لب شور و شور

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ب.ظ

تصویر مرتبط

چندی پیش در یکی از مقالات آقای کلود بوید در خصوص ترکیب آبهای لب شور ،مطلب جالبی مطالعه می کردم که شاید از نقطه نظر بسیاری از دانشمندان و خبرگان علوم محیط زیست و شیلات از بدیهیات است ولی تاکنون بسیار شاهد بوده ایم که همین امور بدیهی در مرحله مکانیابی در  احداث مجتمع های آبزی پروری مد نظر شرکت های مشاور و یا ناظر قرار نگرفته است .

در حقیقت ترکیب املاح موجود در آب خوریات و یا مناطق مصبی ،بسته به میزان املاح موجود در آب ورودی به این منابع،کم و بیش تفاوت هائی با آب دریا حتی در شوری های مشابه دارد.تا وقتی این تفاوتها را بصورت تعریف شوری تام (مقدار املاح موجود در آب)در نظر بگیریم نگرانی خاصی وجود نخواهد داشت اما موضوع اصلی و مورد نظر در این بحث،اختلاف مقدار هریک از عناصر در آب دریا با آب منابع مورد مطالعه و از طرفی بالانس این عناصر نسبت به یکدیگر می باشد.

 این بالانس در راه اندازی فرآیندهای متابولیک ،فیزیولوژیک و هموستاتیک بدن موجود پرورشی نقش بسیار مهمی ایفا می کند.برخی از آنزیم ها(موسوم به متالوآنزیم ها) در بدن موجودات زنده،برای فعالیت خود ،نیاز به وجود یون های فلزی خاصی(منیزیم،کلسیم،پتاسیم و سدیم)دارند.از طرفی فعالیت پمپ های انتقال فعال مواد به درون سلول و یا ترشح مواد به خارج آن نیازمند حضور یونهای معدنی خاصی در محیط سلول است.تنظیم اسمزی در خون یاهمولنف موجود پرورشی(ماهی،میگو  )شاید یکی از شناخته شده ترین مثالها جهت نشان دادن اهمیت ترکیب یونی متناسب درمایعات بدن این موجودات باشد چرا که هرگونه اختلال در این ترکیب میتواند منجر به بروز مشکل در حفظ اسمولاریته بدن ،صرف انرژی به منظور برقراری تعادل مجدد،کاهش راندمان تغذیه و انرژی و در نهایت افزایش هزینه تولید گردد.

چندماه قبل در خلال بحثی که در سایت Shrimp News بین اعضاء شروع شده بود،آقای  Mathew Briggs جدولی ارائه کرد که به نوعی میتوان از آن به عنوان شاخصی برای تعیین میزان املاح در آبهای شور و لب شور استفاده نمود.

این جدول به شرح ذیل است:

عنصر

Ca

Mg

K

Na

Cl

SO4

ضریب

11.6

39.1

10.7

304.5

551

78.3

از اعداد موجود در این جدول میتوان مشخص کرد در شوریهای مشخص ،میزان مطلوب و نزدیک به آب دریا برای هر عنصر(درج شده در این جدول) باید در چه محدوده ای قرار داشته باشد.به عنوان مثال در شوری 31 گرم در لیتر باید مقدار شوری(31)را در ضریب مندرج ذیل هر عنصر ضرب کرد تا عدد موجود در شوری موصوف حاصل گردد :

برای نمونه عنصر منیزیم باید در شوری 31 گرم در لیتر به مقدار(1212=31*39.1)میلیگرم در لیتر باشدو مقادیر کمتر و یا بیشتر از آن میزان اختلاف با آب دریا را در خصوص عنصر منیزیم نشان میدهد.

  • ali ghavampour

میگو، ژنتیک، مولد سازی و باقی ماجرا!!

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۸ ب.ظ

نتیجه تصویری برای ‪shrimp genetics‬‏

این مطلب رو از آبزیستان قدیمی به عاریت گرفته و همینطور دست نخورده به اینجا منتقل کردم . در اون وبلاگ ، مطلب ذیل در دوبخش ارائه شده بود که در اینجا هر دو قسمت به حضور شما تقدیم شده . امیدوارم مورد پسندتون واقع بشه : 

این عنوان عریض و طویل ناشی از دغدغه خاطری است عریض و طویل تر که چندی است گریبان دست اندرکاران صنعت میگوی کشور را رها نمی کند.باورود میهمان تازه وارد و شاید خوش قدمی به نام میگوی پاسفید غربی به کارگاههای تکثیر و مزارع پرورش میگوی کشور،هرچند از همان ابتدا مسائل بیشتر غیر فنی سبب بروز تنگنا در زمینه تأمین مولدین این گونه شد اما با توجه به سابقه صنعت میگو در ایران و برنامه های نگهداری پیش مولدین (جانشین واژه مولد سازی که انصافاً با شرایط حاضر اصلاً جور نیست)،می شد انتظار حرکت بعدی را در سطح اجرا حدس زد:تکرار زمستان گذرانی پیش مولدین در گلخانه هائی که پیش از این مأمن گونه سفید هندی بودند.در این میان گهگاه در سمینارها و نشست های گوناگون ،دلسوزانی از تمامی زیر بخش های صنعت سخن از ضعف ژنتیکی در اثر خویشامیزی(Inbreeding)به میان می آوردند که دغدغه ای جدی و در عین حال رفع آن مشکل می نمود.در اینجا باید یاد عزیزی را زنده کنم که اکنون در مجموعه شیلات نیست و ایکاش بود و در حل این معضل مدد می نمود:دکتر امیری نیا.ریاست پیشین پژوهشکده آبزی پروری جنوب(مرکز تحقیقات شیلات خوزستان)که فارغ التحصیل ژنتیک آبزیان بود و خبره در ژنتیک جمعیت و ...افسوس.ردّ ایشان را تا چند سال پیش تا مؤسسه تحقیقات زنبورداری جهاد کشاورزی دنبال کردم و نمی دانم تاکنون در همان منصب تشریف دارند یا خیر. اما هرکجا که هستند یقین دارم اینجا جایشان خیلی خالی است.باری زیاد به بیراهه نرویم.به عقیده من آنچه بیش از وجود مشکل خطرناک است فقدان برنامه ای اجرائی برای رفع آن می باشد.در حقیقت چشم انداز صنعت میگوی کشور بستگی تام به برنامه ریزی اصولی و منطقی امروز دارد.

در این زمینه زیر ساخت ها وجود دارند هرچند نیازمند اصلاح هستند.نیروی متخصص اگر نگوئیم به حد کافی ولی در حد قابل قبول موجود است.تجهیزات پیشرفته کم نداریم.احساس نیاز نیز از همان سالهای ابتدائی وجود داشته است.به این ترتیب  ساده تر از آنچه تصور میگردد میتوان افقی روشن در زمینه تأمین مولد مورد نیاز با حاشیه امنیت ژنتیکی و زیستی مجسم نمود.

بد نیست امکانات موجود را کمی موشکافی کنیم:

خوشبختانه گلخانه های مولد سازی از سال 1379 در استانهای خوزستان،بوشهر و هرمزگان احداث شده اند.این سازه ها هرچند در حال حاضر در ابتدائی ترین شکل خود مورد استفاده قرار میگیرند(زمستان گذرانی به منظور افزایش وزن مولدین و تحویل به مراکز تکثیر)اما به عنوان حلقه پسین در زنجیره تولید مولد ،ازپیش نیازهای اساسی در مولد سازی به شمار می آیند.تجهیز این گلخانه ها و پیاده سازی سیستم های فیلتراسیون وضدعفونی آب در کنار دستورالعمل های بیوسکوریتی (ایمنی زیستی)محیط امنی جهت تولید مولدین HighHealth خواهد بود. اما این گلخانه ها می بایست چنانکه گفته شد از شکل سازه های زمستان گذرانی به مقصد مولدین خروجی از کارگاههای تولید مولدین  SPF و SPR ،محل نگهداری پیش مولدین انتخابی جهت آمیزش های هدفمند ویا قرنطینه لاین های جدید وارداتی مبدل گردند. در واقع این گلخانه ها باید به جای نقش کانونی در مولد سازی میگو به حلقه ای از کل پروسه مولد سازی تغییر وضعیت دهند و در کنار آن می بایست به احداث و تجهیز مراکز مولد سازی پیشرفته واجد بخشهای قرنطینه،آزمایشگاه بیوتکنولوژی،NBC و تخمریزی و پرورش لارو اهتمام ورزید.بالطبع این سرمایه گذاری در شرایط فعلی برای بخش خصوصی داخلی، "ما لایطاق" است و نیاز به حضور بخش دولتی یا سرمایه گذار خارجی احساس می گردد. 

بنده قویّاً بر این اعتقادم که باید روش های انتخاب و آمیزش مولدین میگو در کشور مورد بازنگری و تحوّل واقع شود.روشهای سنّتی مورد استفاده در دامپروری پروسه هائی زمان بر و اکثراً در خصوص میگو،فاقد کارآمدی لازم هستند،چراکه تعداد زاده در میگو بسیار زیادتر از دام های عالی تر بوده بعلاوه درجه هموزیگوسیتی را با توجه به تنوع در منبع تأمین این موجودات نمی توان به سادگی بین لاین های والدی و زاده ها(حداقل در فواصل اندک بین نسل ها) تعیین نمود. برای ساده تر شدن موضوع اجازه دهید از یک مثال کمک بگیریم:

در آمیزش های معمول بین دو گاو به عنوان دام های عالی،شباهت و یا تفاوت فنوتیپی و ظاهری بین زاده ها با والدین ،به سادگی از روی رنگ بدن،میزان شیر،وزن نهائی،وزن شیردهی و...قابل مقایسه است.البته در این مورد نیز خصوصیات فنوتیپی در سطح فیزیولوژی را نیز میتوان مبنای مقایسه قرار داد اما آنچه به عنوان صفات اقتصادی موجود ملاک عمل در آمیزش های انتخابی و بهگزینی والدین واقع می شود بیشتر حول همین خصوصیات است.حال اگر قرار باشد ماده گاو به تعداد 100هزار فرزند داشته باشد و شما بنا داشته باشید تمام زاده ها را برای بهگزینی از روی صفات ظاهری بررسی کرده و بهترین گله از آنها را برای تولید نسل بعد انتخاب نمائید به نحویکه زاده ها واجد صفات مورد نظر شما باشند.مسلّماً این کار اگر نگوییم غیر ممکن ولی کاری دشوار و پرهزینه است. البته در مورد میگوها باید به تمام این دشواری ها ، بایدشباهت فراوان ظاهری بین زاده ها را نیز افزود.البته این مشکل با توجه به محدودیت پارامترهای اقتصادی قابل ردیابی در مولدین میگو(عموماً رشد و تا حدی مقاومت در مقابل بیماری) ،در مرحله بهگزینی تا حد زیادی مرتفع می شود اما اینبار درجه همخونی مولدین انتخابی مشکل بعدی خواهد بود.در دام های عالی رسم شجره ژنتیکی جهت لاین والدی به دلیل سهولت در استخراج سوابق فامیلی امر چندان دشواری نیست اما چنین کاری برای میگوها با روشهای مرسوم بسیار دشوار است بویژه در کشورهائی که واردکننده میگوهای مولد از منابع خارجی هستند دشواری این امر دوچندان میگردد.تصورکنید بخواهید سابقه فامیلی لاین والدی مولدین مورد استفاده خود را در یک برنامه آمیزش انتخابی ردیابی کنید.نهایت کاری که میتوان کرد ،ردیابی شجره تا نخستین نسلی است که وارد کشور شده  اما پیش ازآن را تنها (حتی اگر چنین اطلاعاتی را بتوانید کسب کنید)  با نام کارگاههای تولید کننده در اختیارخواهید داشت تا اینکه سرانجام به لاینی می رسید که از دریا صید شده است.مسلّماً این اطّلاعات گردآوری شده برای شما هیچ دست آوردی نخواهد داشت و هیچگونه کمکی در ترسیم شجره به شما نخواهد نمود.

اگر با دیدگاه سنّتی بدنبال چاره باشیم میتوان نسل در اختیار خود را نسل F0 نامید و از همان نقطه اقدام به ضبط داده ها کرد.این کارخطا در ارزش گذاری  را سبب می شود.در حقیقت شما از درجه هموزیگوسیتی مولدین واجد صفت مورد نظر آگاهی نداشته و ادامه آمیزش بر مبنای ارزش گذاری انجام شده درجه همخونی زاده ها را به سرعت افزایش خواهد داد.اما چاره کار را خوشبختانه روشهای ژنتیک مولکولی و بیوتکنولوژی پیش روی ما قرار داده است.در این مورد میتوان به راحتی از الگوی مارکرهای ژنتیکی استفاده نمود. 

در فرصت مقتضی انشاالله بحث استفاده از مارکرها یا نشانگرها در آبزی پروری رو بیشتر مورد ارزیابی قرار خواهیم داد .


  • ali ghavampour

اهمیت خاک بستر در آبزی پروری

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۰۷ ب.ظ

نتیجه تصویری برای ‪aquaculture bottom soil management‬‏

مقاله "خاک در آبزی پروری" نوشته آقای Claude E Boyd را چندی پیش ترجمه کردم و در صفحه مقالات قرار دادم.این مقاله از نظر اهمیتی که در مدیریت مزارع پرورش آبزیان دارد شاید جزء معدود رفرنس های معتبر در اینترنت باشد.البته آقای بوید تقریباً معرف حضور تمامی دست اندر کاران علوم شیلات و آبزی پروری هست و نیازی به معرفی ندارد.ترجمه این کتابچه راهنما را در آدرس زیر قرار داده ام.امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد:

لینک دانلود

  • ali ghavampour

سیستم های پرورش توأم VAC

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۰ ب.ظ

سیستم های پرورش توأم   :   سیستم VAC،فرصت آبزی پروری برای افراد فقیر در ویتنام

منبع:مجله آبزی پروری آسیا –ژانویه 2011

ترجمه :علی قوامپور

نتیجه تصویری برای ‪aquaculture vietnam vac‬‏

VAC اصطلاحی است که در اصل کوتاه شده(مخفف) واژه ای ویتنامی شامل (باغ)Vuon ،(استخر)Ao و (دامداری)Chuong می باشد که به سیستمهای توأم کشاورزی ،دامپروری و آبزی پروری درویتنام اطلاق میگردد.

استخرهای آب بطور سنتی در مزارع ویتنام  چند منظور استفاده می شده است :

-تأمین آب مصرفی

-تأمین آب جهت آبیاری کشت

-کاشت گیاهان آبزی به منظور تغذیه خوک

-صید ماهیان وحشی

سیستم های VAC در حقیقت با استفاده از این قابلیت طراحی و ابداع شده اند.مزرعه داران در این سیستم(VAC)،انواع کپور ماهیان منجمله کپور معمولی ،کپور علفخوار(آمور)،کپور نقره ای(فیتوفاگ)،ماریگال(کپور هندی با نام علمیCirrhinus mrigala) و روهو(گونه دیگری از کپورماهیان هندی با نام علمی Labeo rohita) را پرورش می دهند.

عمدتاً غذای مصرفی در این استخرها را سبوس برنج ،علوفه و کود خوکی تشکیل می دهد و لجن استخر بصورت دوره ای از بستر خارج و به عنوان کود جهت نباتات کشت شده روی دایک ها استفاده می گردد.اخیراً غذای پلت آبزیان نیز جهت بهبود رشد در مزارع VAC بکار گرفته می شود.

دولت ویتنام در مزارع برنج کم محصول به پیاده سازی این سیستم پرداخته است که در آنها دایکهای نسبتاى پهن ،محل کشت برنج و استخرهای محصور در این دایکها،مکانی برای آبزی پروری میباشد.

  • ali ghavampour