میگو، ژنتیک، مولد سازی و باقی ماجرا!!
این مطلب رو از آبزیستان قدیمی به عاریت گرفته و همینطور دست نخورده به اینجا منتقل کردم . در اون وبلاگ ، مطلب ذیل در دوبخش ارائه شده بود که در اینجا هر دو قسمت به حضور شما تقدیم شده . امیدوارم مورد پسندتون واقع بشه :
این عنوان عریض و طویل ناشی از دغدغه خاطری است عریض و طویل تر که چندی است گریبان دست اندرکاران صنعت میگوی کشور را رها نمی کند.باورود میهمان تازه وارد و شاید خوش قدمی به نام میگوی پاسفید غربی به کارگاههای تکثیر و مزارع پرورش میگوی کشور،هرچند از همان ابتدا مسائل بیشتر غیر فنی سبب بروز تنگنا در زمینه تأمین مولدین این گونه شد اما با توجه به سابقه صنعت میگو در ایران و برنامه های نگهداری پیش مولدین (جانشین واژه مولد سازی که انصافاً با شرایط حاضر اصلاً جور نیست)،می شد انتظار حرکت بعدی را در سطح اجرا حدس زد:تکرار زمستان گذرانی پیش مولدین در گلخانه هائی که پیش از این مأمن گونه سفید هندی بودند.در این میان گهگاه در سمینارها و نشست های گوناگون ،دلسوزانی از تمامی زیر بخش های صنعت سخن از ضعف ژنتیکی در اثر خویشامیزی(Inbreeding)به میان می آوردند که دغدغه ای جدی و در عین حال رفع آن مشکل می نمود.در اینجا باید یاد عزیزی را زنده کنم که اکنون در مجموعه شیلات نیست و ایکاش بود و در حل این معضل مدد می نمود:دکتر امیری نیا.ریاست پیشین پژوهشکده آبزی پروری جنوب(مرکز تحقیقات شیلات خوزستان)که فارغ التحصیل ژنتیک آبزیان بود و خبره در ژنتیک جمعیت و ...افسوس.ردّ ایشان را تا چند سال پیش تا مؤسسه تحقیقات زنبورداری جهاد کشاورزی دنبال کردم و نمی دانم تاکنون در همان منصب تشریف دارند یا خیر. اما هرکجا که هستند یقین دارم اینجا جایشان خیلی خالی است.باری زیاد به بیراهه نرویم.به عقیده من آنچه بیش از وجود مشکل خطرناک است فقدان برنامه ای اجرائی برای رفع آن می باشد.در حقیقت چشم انداز صنعت میگوی کشور بستگی تام به برنامه ریزی اصولی و منطقی امروز دارد.
در این زمینه زیر ساخت ها وجود دارند هرچند نیازمند اصلاح هستند.نیروی متخصص اگر نگوئیم به حد کافی ولی در حد قابل قبول موجود است.تجهیزات پیشرفته کم نداریم.احساس نیاز نیز از همان سالهای ابتدائی وجود داشته است.به این ترتیب ساده تر از آنچه تصور میگردد میتوان افقی روشن در زمینه تأمین مولد مورد نیاز با حاشیه امنیت ژنتیکی و زیستی مجسم نمود.
بد نیست امکانات موجود را کمی موشکافی کنیم:
خوشبختانه گلخانه های مولد سازی از سال 1379 در استانهای خوزستان،بوشهر و هرمزگان احداث شده اند.این سازه ها هرچند در حال حاضر در ابتدائی ترین شکل خود مورد استفاده قرار میگیرند(زمستان گذرانی به منظور افزایش وزن مولدین و تحویل به مراکز تکثیر)اما به عنوان حلقه پسین در زنجیره تولید مولد ،ازپیش نیازهای اساسی در مولد سازی به شمار می آیند.تجهیز این گلخانه ها و پیاده سازی سیستم های فیلتراسیون وضدعفونی آب در کنار دستورالعمل های بیوسکوریتی (ایمنی زیستی)محیط امنی جهت تولید مولدین HighHealth خواهد بود. اما این گلخانه ها می بایست چنانکه گفته شد از شکل سازه های زمستان گذرانی به مقصد مولدین خروجی از کارگاههای تولید مولدین SPF و SPR ،محل نگهداری پیش مولدین انتخابی جهت آمیزش های هدفمند ویا قرنطینه لاین های جدید وارداتی مبدل گردند. در واقع این گلخانه ها باید به جای نقش کانونی در مولد سازی میگو به حلقه ای از کل پروسه مولد سازی تغییر وضعیت دهند و در کنار آن می بایست به احداث و تجهیز مراکز مولد سازی پیشرفته واجد بخشهای قرنطینه،آزمایشگاه بیوتکنولوژی،NBC و تخمریزی و پرورش لارو اهتمام ورزید.بالطبع این سرمایه گذاری در شرایط فعلی برای بخش خصوصی داخلی، "ما لایطاق" است و نیاز به حضور بخش دولتی یا سرمایه گذار خارجی احساس می گردد.
بنده قویّاً بر این اعتقادم که باید روش های انتخاب و آمیزش مولدین میگو در کشور مورد بازنگری و تحوّل واقع شود.روشهای سنّتی مورد استفاده در دامپروری پروسه هائی زمان بر و اکثراً در خصوص میگو،فاقد کارآمدی لازم هستند،چراکه تعداد زاده در میگو بسیار زیادتر از دام های عالی تر بوده بعلاوه درجه هموزیگوسیتی را با توجه به تنوع در منبع تأمین این موجودات نمی توان به سادگی بین لاین های والدی و زاده ها(حداقل در فواصل اندک بین نسل ها) تعیین نمود. برای ساده تر شدن موضوع اجازه دهید از یک مثال کمک بگیریم:
در آمیزش های معمول بین دو گاو به عنوان دام های عالی،شباهت و یا تفاوت فنوتیپی و ظاهری بین زاده ها با والدین ،به سادگی از روی رنگ بدن،میزان شیر،وزن نهائی،وزن شیردهی و...قابل مقایسه است.البته در این مورد نیز خصوصیات فنوتیپی در سطح فیزیولوژی را نیز میتوان مبنای مقایسه قرار داد اما آنچه به عنوان صفات اقتصادی موجود ملاک عمل در آمیزش های انتخابی و بهگزینی والدین واقع می شود بیشتر حول همین خصوصیات است.حال اگر قرار باشد ماده گاو به تعداد 100هزار فرزند داشته باشد و شما بنا داشته باشید تمام زاده ها را برای بهگزینی از روی صفات ظاهری بررسی کرده و بهترین گله از آنها را برای تولید نسل بعد انتخاب نمائید به نحویکه زاده ها واجد صفات مورد نظر شما باشند.مسلّماً این کار اگر نگوییم غیر ممکن ولی کاری دشوار و پرهزینه است. البته در مورد میگوها باید به تمام این دشواری ها ، بایدشباهت فراوان ظاهری بین زاده ها را نیز افزود.البته این مشکل با توجه به محدودیت پارامترهای اقتصادی قابل ردیابی در مولدین میگو(عموماً رشد و تا حدی مقاومت در مقابل بیماری) ،در مرحله بهگزینی تا حد زیادی مرتفع می شود اما اینبار درجه همخونی مولدین انتخابی مشکل بعدی خواهد بود.در دام های عالی رسم شجره ژنتیکی جهت لاین والدی به دلیل سهولت در استخراج سوابق فامیلی امر چندان دشواری نیست اما چنین کاری برای میگوها با روشهای مرسوم بسیار دشوار است بویژه در کشورهائی که واردکننده میگوهای مولد از منابع خارجی هستند دشواری این امر دوچندان میگردد.تصورکنید بخواهید سابقه فامیلی لاین والدی مولدین مورد استفاده خود را در یک برنامه آمیزش انتخابی ردیابی کنید.نهایت کاری که میتوان کرد ،ردیابی شجره تا نخستین نسلی است که وارد کشور شده اما پیش ازآن را تنها (حتی اگر چنین اطلاعاتی را بتوانید کسب کنید) با نام کارگاههای تولید کننده در اختیارخواهید داشت تا اینکه سرانجام به لاینی می رسید که از دریا صید شده است.مسلّماً این اطّلاعات گردآوری شده برای شما هیچ دست آوردی نخواهد داشت و هیچگونه کمکی در ترسیم شجره به شما نخواهد نمود.
اگر با دیدگاه سنّتی بدنبال چاره باشیم میتوان نسل در اختیار خود را نسل F0 نامید و از همان نقطه اقدام به ضبط داده ها کرد.این کارخطا در ارزش گذاری را سبب می شود.در حقیقت شما از درجه هموزیگوسیتی مولدین واجد صفت مورد نظر آگاهی نداشته و ادامه آمیزش بر مبنای ارزش گذاری انجام شده درجه همخونی زاده ها را به سرعت افزایش خواهد داد.اما چاره کار را خوشبختانه روشهای ژنتیک مولکولی و بیوتکنولوژی پیش روی ما قرار داده است.در این مورد میتوان به راحتی از الگوی مارکرهای ژنتیکی استفاده نمود.
در فرصت مقتضی انشاالله بحث استفاده از مارکرها یا نشانگرها در آبزی پروری رو بیشتر مورد ارزیابی قرار خواهیم داد .