چگونه میتوان چالش ارتقای کارکنان را حل کرد؟
حتی اگر مدیران بتوانند به شکل ماهرانهای رابطه میان کارکنان و نقشهایشان را حل کنند، باز هم با مشکلی جدی دست به گریبان خواهند بود و آن مشکل این است که خواسته یا ناخواسته، کارمندان میل به ترقی و پیشرفت دارند و سیگنالهای ارسالی از سوی شرکت، اینگونه توسط آنها تعبیر میشود: "هرچه بالاتر، بهتر".
از نظر اغلب کارمندان، دستیابی به مقام بالاتر برابر است با حقوق و دستمزد بالاتر، عنوان شغلی دلپذیرتر، پاداشهای بهتر، محل کار شیکتر و منزلت اجتماعی بیشتر. پس، جای تعجبی ندارد که همه به دنبال ارتقا هستند. با این وجود، تمام این وسوسهها که بسیار جذاب هم به نظر میرسند باعث ایجاد سرابی میشوند که نتیجه نهایی آن، جهش از عملکرد و کیفیت عالی در یک شغل به عملکرد و کیفیتی نازل یا متوسط در موقعیت شغلی دیگر است. در چنین شرایطی، اکثر کارمندان سازمان، سودای رسیدن به آن چیزی را خواهند داشت که بسیار محدود است و ناامیدی و تعارض در آنها امری ناگزیر و اجتنابناپذیر خواهد بود.
با این حال، یک راه حل معقول و عالی برای هدایت و مدیریت بهینه این احساس و خواسته طبیعی وجود دارد که میتواند آن را به سمت بهرهوری بیشتر سوق دهد. راه حل پیشنهادی این است که در هر نقشی، دست به قهرمانسازی بزنیم. در این حالت، به جای تأکید و تمرکز بر بالارفتن افراد از نردبان ترقی و ارتقای پست و مقام، بر هدایت و قدرتبخشی به کارمندان در شغل کنونیشان تأکید میکنیم.
مدیران بزرگ، صحنه شرکت را به گونهای میچینند که در آن، مسیرهای متعددی برای کسب احترام و منزلت بیشتر و کیفیت کاری مطلوبتر وجود دارد. چه بسیار شرکتهایی که تحت هدایت مدیران موفقی قرار دارند و در آنها یک کارگر ساده، اما ماهر و کارآمد، حقوقی بیشتر از برخی مدیران دریافت میکند و مورد احترام همه قرار دارد یا یک منشی کاربلد و باسابقه که عنوان جانشین رئیس یا مدیر برنامههای او را یدک میکشد و نفوذ عجیبی در شرکت دارد.
منبع : گالوپ
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی