اعتیاد به کار را نمیتوان یک مشکل جدید دانست. در مرور داستان زندگی افرادی که چند دهه یا حتی چند قرن پیش هم زندگی میکردند، میشود نشانه های اعتیاد به کار را مشاهده کرد.
اما طی سالها و دهههای اخیر اتفاق تازهای افتاده است. به نظر میرسد گسترش فناوری اطلاعات و ظهور انواع ابزارهای ارتباطی مانند اینترنت، موبایل، پیامرسانها و پلتفرمها، شکلهای پیچیدهتر و شدیدتری از اعتیاد به کار را به وجود آورده است.
یکی از ویژگیهای ابزارهای جدید این است که به بستری برای تقویت اعتیاد به کار تبدیل شدهاند. به این معنا که قبلاً وقتی فردی به خانه میآمد، به نامهها و مکاتبات و اسناد شرکت خود دسترسی نداشت و ناگزیر نمیتوانست فعالیتهای شغلی خود را ادامه دهد. اما الان به سادگی میتوان نامهها و ایمیلها و اسناد را در هر زمان و مکان بررسی کرد و همین به زمینهای برای غرق شدن بیشتر در کار تبدیل شده است. ویژگی دیگر ابزارهای ارتباطی این است که شکل ظاهری فعالیتها را تغییر دادهاند و اعتیاد به کار دیگر به اندازهی گذشته تلخ و تاریک به نظر نمیرسد.
مثلاً امروز ممکن است دوست ما در یک مهمانی نشسته باشد و همزمان با مشارکت در بحثها، اکانت اینستاگرام کسب و کار خود را هم بررسی کند یا به پیامهای مشتریان پاسخ دهد. پاسخگویی بیستوچهار ساعته به پیامها و ارزشهایی شبیه اینکه «باید در حداقل زمان به مشتری پاسخ داد» باعث شده که چنین رفتارهایی کاملاً حرفهای و مسئولانه هم به نظر برسند.
شاید رعایت چنین استانداردهایی برای سازمانها و کسب و کارهای بزرگ به سادگی امکانپذیر باشد، اما برای کسانی که فریلنسر هستند یا کسب و کارهای بسیار کوچکی را اداره میکنند، تعهد به این نوع استانداردها به معنای تغییر جدی سبک زندگی است.
تاریخچه اصطلاح اعتیاد به کار
ظاهراً لغت معتاد به کار (Workaholic) را نخستین بار روانشناسی به نام ریچارد ایوانز در سال ۱۹۶۴ به کار برده است. با توجه به اینکه مردم واژهی Alcoholic به عنوان «معتاد به الکل» را پیش از آن میشناختند، اصطلاح Workaholic هم به سادگی معنای مد نظر را تداعی میکرد و حتی کسانی که برای نخستین بار آن را میشنیدند، میتوانستند مفهومش را حدس بزنند.
اما رواج یافتن اصطلاح اعتیاد به کار را باید مدیون وین اوتس (Wayne Oates) دانست؛ چرا که او در سال ۱۹۷۱ این کلمه را در عنوان کتاب خود به کار برد. کتاب اوتس با عنوان اعترافات یک معتاد به کار نخستین گام در فراگیر شدن این مفهوم محسوب میشود.
طی دهههای بعد، اصطلاح اعتیاد به کار چنان فراگیر شد که امروزه متخصصان بسیاری آن را به عنوان یکی از مصداقهای اعتیاد (به عبارت دقیقتر: مصداق اعتیاد رفتاری) در نظر میگیرند.
اعتیاد به کار؛ یک بیماری آبرومند
یکی از ویژگیهای اعتیاد به کار این است که در مقایسه با بسیاری از بیمارها و عادات رفتاری نادرست دیگر، تصویر آن الزاماً منفی نیست. افراد بسیاری این ویژگی را به عنوان یک مزیت تلقی کرده و حتی بسیاری از شرکتها و سازمانها هم آن را پذیرفته یا به شیوههای مختلف به آن پاداش میدهند.
به همین علت، برخی نویسندگان معتقدند که اعتیاد به کار را نباید صرفاً به عنوان یک مشکل فردی در نظر گرفت و بهتر است کارشناسان و جامعهشناسان، آن را به عنوان یک مشکل سیستمی هم بررسی کنند
نشانه های اعتیاد به کار چیست؟
- به سر بردن ساعات زیادی در محل کار، حتی وقتی نیاز به ماندن بیش از حد وجود ندارد
- کاهش ساعات استراحت به منظور پیش بردن کارها
- غرق شدن بیش از حد در کار و مسائل مربوط به موفقیت شغلی
- ترس زیاد از شکست خوردن در چالشهای شغلی
- حس پارانویا در خصوص عملکرد شغلی
- به خطر انداختن روابط شخصی به خاطر کار
- موضع و حالت دفاعی در برابر نظرات دیگران در خصوص کار
- استفاده از کار به عنوان دلیلی برای چشمپوشی از روابط اجتماعی
- کار کردن برای مقابله با احساس گناه و افسردگی
- کار کردن برای فراموش کردن بحرانهایی همچون مرگ، طلاق و مشکلات مالی
- فکر کردن به روشی جدید برای افزایش ساعات کاری در شبانه روز
- کار کردن بیش از ساعاتی که برای آن از پیش برنامهریزی کردهاید
- نگرانی دوستان و آشنایان از ساعات کار زیاد شما
- فکر کردن به مسائل شغلی در ساعات استراحت
- خود را وقف کار کردن
- عادات کاری بد
- کار کردن بیش از همکاران دیگر
چگونه اعتیاد به کار در افراد شکل می گیرد؟
عوامل مشترکی که معمولا افراد را به سمت اعتیاد به کار سوق می دهد اینها هستند:
– شخصیت خود را در کار خلاصه می کنند. در بیش از 92% افراد معتاد به کار این ویژگی دیده شده است.
– شما تنها یک سبد دارید و همه تخم مرغها را در آن سبد می گذارید، آنهم سبد کار شماست.
– شما کار می کنید که از چیزی فرار کنید، همسر ناسازگار، سر و صدای بچه ها، افسردگی، …
– شما از چیزی نگران هستید و به کار پناه می برید.
چگونه اعتیاد به کار را از خود دور کنیم؟
از برنامه های فشرده 90 روزه بازپروری برای رهایی از اعتیاد به کار تا روشهای ملایمتر شخصی برای رفع این اختلال پیشنهاد شده است که باید فرد با توجه به میزان وخامت اوضاع، بر گزیند.
برای شروع بهبود باید صادقانه از خود بپرسیم:
– واقعا چرا کار می کنیم؟ طبعا جواب برای امراز معاش خانواده و … نیست، منظور هدف اصلی از کار کردن است.
– ترس شما از کم کردن کارتان چیست ؟ ممکن است دلایل منطقی یا غیر منطقی داشته باشید، ولی مهم این است که با خود صادق باشید.
– از چه چیزی به “کار زیاد” فرار می کنید؟ ممکن است این کار را خودآگاه یا نا خودآگاه انجام دهید.
– زندگی ایده آل شما چیست؟ نه از نظر مادی و خانه و ماشین بزرگتر … ، بلکه گذران ایده آل یک روز، ماه یا سال از زندگی. تعادل ایده آل کار و زندگی از دید شما چیست ؟
راهکارهای اجرایی پیشنهادی هم مواردی مانند تمرینات زیر است:
– ارزیابی مجدد و منطقی از برنامه مثلا 1 ساله یا 5 ساله گذشته خود کنید. آیا اگر واقعا زودتر ساعات کاری را پایان می بخشیدید، مشتریانی را از دست می دادید؟ اگر بلی، شاید باید از کارکنان دیگری در کار کمک می گرفتید.
– تمرین کنید زودتر به خانه برگردید و آخر هفته آرامتری را تجربه کنید.
– برای مواجهه با موانع زندگی شخصیتان وقت بگذارید. مثلا به شکل جلسات نیم ساعته کاری، به بررسی مشکلات و برنامه ریزی برای رفع آنها اقدام کنید. اگر این کار سخت است، شاید باید از مشاور خانواده هم کمک بگیرید.
– وقتی برای رسیدگی به ریشه نگرانیهایتان بگذارید. شاید با استفاده از خدمات مشاوره برای رفتار شناسی خود یا استفاده از دارو بر مشکل نگرانی و استرس فایق آیید. اگر با مشکلات خانوادگی، مانند طلاق دست و پنجه نرم می کنید، طبیعی است که به کار پناه بیاورید، چون می توانید آن را کنترل کنید، ولی اینجا هم باید از کمک مشاور یا پزشک استفاده کنید.
– با طوفان ذهنی و تجربه کردن کارهای دیگری که از آن لذت می برید، با ساعات کار طولانی مقابله کنید.
– انتظار احساس گناه و اضطراب داشته باشید، چون سالها این احساسات مثل سگی در حال پارس کردن، شما را دنبال می کردند. احتمالا شروع می کنند به بلندتر پارس کردن، ولی ناگزیرند به تدریج آرام شوند.
– صبور باشید و برای ایجاد تغییرات مثبت در سبک زندگی، به خودتان حدود 6 ماه فرصت دهید.
تعهد سازمانی چیست؟
در مقابل رفتار افراطی اعتیاد به کار، موضوع قابل تامل همه سازمانها، ایجاد حس مثبت تعهد سازمانی است که منجر به همسو شدن منابع انسانی و اهداف سازمانی می شود و عامل کلیدی موفقیت سازمانی است.
تعهد سازمانی، دلبستگی روانی فرد نسبت به سازمان است. اساس بسیاری از مطالعات در حوزه منابع انسانی یافتن راه هایی برای بهبود احساس تعهد کارکنان نسبت به شغل خود است. چرا که تعهد سازمانی در تعیین اینکه آیا یک کارمند برای مدت زمان طولانی تر در سازمان بماند و با اشتیاق در جهت تحقق هدف سازمان کار کند نقش مهمی دارد. تعهد سازمانی متغیرهای شغلی مانند گردش مالی، رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد شغلی را پیش بینی می کند. برخی از عواملی مانند استرس، عدم امنیت شغلی و سبک مدیریت بر احساس تعهد سازمانی کارکنان تاثیر گزار است.
منبع: سایت motamem.org و behintadbir.com