آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان                  ABZISTAN

سلام بر همگی. علی قوام پور هستم، دانش آموخته اکولوژی دریا در مقطع دکتری، تا حدودی فعال در زمینه تکثیر و پرورش آبزیان (به ویژه میگو)، علاقمند به زمینه های مختلف صنعت آبزی پروری و البته در کنارش، علوم انسانی. این ملغمه رو بذارید در کنار لیسانس ژنتیک و فوق لیسانس بیوشیمی تا دیگه اصلا تعجب نکنید. ولی در این رسانه ، تلاش دارم ، روش های بهینه مدیریت آبزی پروری و مبانی این صنعت را ارائه و ایده های نوین را معرفی کنم. گاه گداری هم دلنوشته ای تا به سنت وبلاگ نویسی پایبند مونده باشم. امیدوارم مطالب وبلاگ آبزیستان مورد پسند بازدیدکنندگان محترم واقع بشه. ضمنا همینجا باید اعلام کنم که این وبلاگ، شخصی و مستقله و به هیچ شرکت و وبسایتی وابسته نیست. اینو عرض کردم تا حساب مطالب منتشر شده در اینجا رو از وبسایت هایی که به نام آبزیستان الی ما شاءالله این روزها در اینترنت مشاهده میفرمایید جدا کرده باشم. پاینده باشید

بایگانی

۶۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

تحریک شیمیایی در میگوها ( مقاله)

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۰۹ ق.ظ

میگوها بیش از آنکه تحریکات محیطی را از طریق حس بینائی خود دریافت کنند ،وابسته به دریافت شیمیائی یا Chemoreception هستند.این موضوع بویژه در خصوص تغذیه از اهمیت حیاتی بیشتری برخوردار است.مقاله ای که لینک آن در زیر برای استفاده علاقمندان قرار داده شده از منظر آناتومیک(و نه فیزیولوژیک)این موضوع را مورد بررسی قرار داده که امیدوارم مورد استفاده بازدیدکنندگان وبلاگ قرار گیرد.

لینک دانلود

  • ali ghavampour

گل خورک ( بوشلمبو)

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۰۵ ق.ظ

ماهی گل خورک (Mudskipper) که با نام بوشلمبو نیز شناخته می شود از لحاظ رده بندی علمی، جزو زیر خانواده Oxudercinae و خانواده Gobiida یا گوبی ماهیان می باشد. آنها را ماهیان دوزیست می نامند چرا که قادر به تنفس از هوا نیز هستند و همچنین توسط باله های سینه ای تغییر شکل یافته خود می توانند بر روی خشکی نیز حرکت کنند. گل خورک ها با زندگی در زیستگاه های بین جزر و مدی سازگاری یافته اند و بر خلاف اکثر ماهیان که با پایین آمدن آب (جزر) به طرف دریا رهسپار می شوند، با پنهان شدن در میان علف های دریایی یا درون آبگیرها و حفره هایی که خود ایجاد می کنند در محل بین جزر و مدی باقی می مانند. گل خورک ها هنگامی که در خارج از آب هستند بسیار اکتیو می باشند و فعالیت هایی همچون بالا رفتن از درختان مانگرو، تغذیه، ارتباط با یکدیگر و دفاع از قلمرو در خارج از آب صورت می گیرد.


این ماهیان، در مناطق بین جزر و مدی نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری یافت می شوند و جنگل های مانگرو از زیستگاه های اصلی آنها به شمار می روند. گل خورک ها در طی روند تکامل، سازگاری های جالبی برای زندگی در خشکی دریافت کرده اند. برای مثال در زیر جشم آنها اندامی پیاله مانندی وجود دارد که در حقیقت چین خوردگی پوستی است. این بخش کاسه ای شکل، آب را درون خود ذخیره می کند. هنگامی که ماهی بیرون از آب قرار می گیرد احتمال خشک شدن چشم زیاد می شود، لذا گل خورک در مواقع لازم چشم خود را درون این پیاله فرو برده و مرطوب نگه می دارد.            

     (برگرفته از سایت seabiology.ir)

  • ali ghavampour

سوارکار خوب یا اسب خوب؟

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ب.ظ


هم سن و سالای من حتماً جام جهانی 90 ایتالیا رو به خاطر دارن.سالی که تیم ایتالیا روبرتو باجو، اسکیلاچی،مالدینی،ویالی و چندتا ستاره جوان اون روزا و پیشکسوت امروز روبه دنیا معرفی کرد.اما اتفاق بزرگتری که در اون سال رخ داد،معرفی سرمربی کاربلد ایتالیا به دنیای فوتبال بود :آریگو ساچی،که سیستم کاتاناچیوی نوین رو از چندسال قبلش در میلان و بعد درتیم ملی ایتالیا پایه گذاری کرد.اینکه چرا از ساچی در این مطلب شروع کردم مطلب جالبی بود که همون روزا در یکی از نشریات ورزشی نوشته شده بود.قضیه از اینقراربود که خبرنگاری از آریگو ساچی می پرسه شما که بازیکن متوسطی بودی و سابقه قهرمانی با هیچ تیم حرفه ای نداشتی ،به عقیده خودتون میتونید مربی موفقی برای تیم ایتالیا باشید؟و آریگو ساچی این جمله معروف و طلائی رو میگه که :"یعنی شما منظورت اینه که برای اینکه سوارکار خوبی باشی باید اول اسب خوبی باشی؟".

چیزی که در ذهن خیلی از پیشکسوتای صنعت آبزی پروری رسوب کرده و پوسته سفت و سختی هم تشکیل داده دقیقاً همین عقیده است،اینکه حتی اگه بخوای برای بهبود صنعت نظری بدی باید اول یکی دو دوره آبزی پروری عملی انجام داده باشی.البته وارد بودن به  مبانی و چم و خم کار از ضروریات ورود به یک مقوله اون هم صنعت پویائی مثل آبزی پروریه ولی این ضرورت به حدی در کشور ما آگراندیسمان و بزرگ نمائی شده که گرفتن هر کمکی رو از محافل تحقیقاتی و دانشگاهی غیر ممکن کرده.کأنّه خودمون هم باورمون شده در هر جزیره ای که هستیم دلخوش کنیم به روال جاری و برای بهبودش فقط خودمون میتونیم آستینی بالا بزنیم چون دانشگاهی چه میدونه کت واک چیه،کجا می تونه تخته خروجی و فرم پائین و بالا رو عوض کنه؟اصلاً استاد دانشگاه چه می دونه چه جوری جیره صبح و بعد از ظهر رو بالانس کنه؟

تازه خیلیامون از این هم فراتر می ریم .بعضاً میشینیم رصد می کنیم توی مقاله های ریز و درشت و نظرات گاه و بیگاهی که در خصوص رشته کاریمون داده می شه ،مو رو از ماست بکشیم تا اولاً ثابت کنیم ما هم آره،ثانیاً نشون بدیم هرکسی رو به این هزارتوی لعنتی جهل و دگماتیسم ما به راحتی راه نیست و به زبون بی زبونی میگیم حضرت استاد:"برای اینکه بخوای اسب سوار خوبی باشی باید اول ثابت کنی اسب خوبی بودی".

ولی بنده اعتقاد دارم اینجوری اگه پیش بره نه تنها صنعت ما مدت زمان بیشتری در قالب سنّتی خودش باقی می مونه بلکه امید هر تحوّلی در جهت بهبود در مدیریت و بهره وریش کم کم می خشکه و اون موقع باید فاتحه کل صنعت رو خوند.

حتماً شما هم کم ندیده اید دوستان کارشناسی  رو که به واسطه تجربه ای که در زمینه کار فیلدی به دست آورده اند،حالا در مزرعه یا حریم کاری خودشون اناالحق زنان تازه واردها رو به باد ایراد و اشکال می گیرن و برای پیشکسوت ترا Quiz  و تست هوش طراحی می کنن.من هر وقت به این دوستان بر می خورم بهشون یادآوری می کنم که "حتی اگه ده سال هم در مزرعه یک کار رو تکرار کنی تا حدی که چشم بسته بتونی اون رو در سال یازدهم انجام بدی ،هنوز نسبت به کارگر بیسوادی که دوازده سال در مزرعه ات سابقه داره ،کم تجربه تری و اون یکسال بیشتر از تو تجربه داره".

اما خروج از این هزارتو چگونه ممکنه؟به عقیده من خیلی راحت تر از اونیه که امروز ما باهاش درگیریم.کافیه که به محافل و مراکز دانشگاهیمون مجال پا گذاشتن به جزیره متروکه و دور افتاده خودمون رو بدیم.کافیه گلوگاه های رشته کاریمون رو برای اساتید فن در هر زمینه ای مطرح کنیم و از اونا بخواهیم راه حل های تئوریک خودشون رو با مبانی تجربی ما ادغام کرده و طریقه عملی رو برای رفع مشکلات ارائه کنند.کار سختی نیست.فرض کنید مشکلی رو در زمینه کاهش هزینه های تولید بخواهیم با اساتید دانشکده اقتصاد شیلات در میون بذاریم.خوب طبیعیه که ایشون همه آیتم های هزینه ای رو در ابتدای امر نتونه به خوبی یه مدیر مزرعه ردیف کنه،ولی اگه مدیر این آیتم ها رو صادقانه (برای رفع مشکل خودش ) به استاد دانشگاه(همون موجود فضائی اطو کشیده و لای پر قو خوابیده ای که به نظر ما فقط ساخته شده برای تدریس و نمره دادن)ارائه کنه و ایشون راه حلی رو فرموله کرده و با کمک مدیر مزرعه راهکار اجرائی براش در نظر بگیره،مشکل حل شده.

در زمینه های فنی تر هم همینطور.اگر مشکل داریم که شکوفائی جلبکی در استخرمون پایدار نیست یا اگه برامون عادت شده که فلان استخر رو ذاتاً با بولوم پلانکتونی ناسازگار بدونیم ،بجای هزینه کرد اضافی بابت مواد شیمیائی و مکمل،اول به سراغ یه کارشناس یا صاحبنظر در شیمی آب یا لیمنولوژی بریم(اگه زحمتی نیس) شاید حل مشکل از طریق دیگه ای بجز هزینه اضافه کردن امکانپذیر باشه.

به هرحال یادمون باشه که " برای اینکه یک سوارکار خوب باشی لازم نیست ابتدا اسب خوبی باشی".

  • ali ghavampour

تغذیه مولدین میگو

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۵ ب.ظ

توسعه صنعت آبزی پروری نیز همچون دیگر صنایع تولید دام و طیور،در گرو کنترل پارامترهای فیزیکی،شمیائی و بیولوژیک در محیط و سیستم پرورشی است.تحولات عمده ای که  درسالهای اخیر در روشها و سیستم های مورد استفاده آبزی پروران واقع شده همگی مؤیدجهت گیری صنعت در راستای همین رویکرد می باشد.گرایش و تمایل آبزی پروران به استفاده از لارو تولید شده در مراکز تکثیر و یا حتی استفاده از مولدین پرورشی بجای مولدین وحشی از همین تغییر رویکرد حکایت می کنند.در واقع ماهیت تحول در روش های متخذه توسط آبزی پروران ارتقاء سطح کیفی تولید (بجای سطح کمی) بوده و در این حوزه ،کنترل بیشتر بر اجزای سیستم و پارامترهای تولید واجد نقشی اساسی است. به عبارتی، پرورش دهندگان در پی این هدف هستند که سیکل و چرخه حیات موجود پرورشی را در محیط مصنوعی و تحت کنترل خود کامل نمایند تا قادر باشند خروجی سامانه تولید خود را پیش بینی نموده و معیارها و ویژگیهای مطلوب را از نظر بازار هدف و پایداری تولید تضمین کنند.

 از این منظر ،یکی از اصلی ترین حلقه های زنجیره تولید را میتوان مولد سازی  دانست که خود واجد زیر بخش بسیار پر اهمیتی تحت عنوان "تغذیه مولدین" می باشد.

تغذیه ،یکی از مفاهیم زیر بنائی در تولید لارو و مولدین پرورشی است که قادر است سنگ بنای توفیق یا شکست در فرآیند تولید آبزیان را تشکیل دهد.

در سالهای اخیر،تحقیقات جدی و اثرگذاری در خصوص تغذیه مولدین درصنعت تکثیر و پرورش میگو صورت پذیرفته است.شاید یکی از دلایل این توجه ،افزایش روزافزون گرایش به استفاده از مولدین پرورشی در کارگاه های تکثیر میگو باشد.به علاوه با توجه به هزینه بالای تغذیه مولدین میگو که عمدتاً بر پایه غذای تر صورت می گیرد،نیاز به تولید غذای فرموله و کنسانتره مناسب به این منظور بیشتر احساس می شود.

در خلال فرآیند بلوغ و رشد جنسی تخمدان میگو،مواد غذائی ذخیره شده میگو در بافتها و اندام های مرتبط با روند رسیدگی جنسی،به مصرف رسیدگی تخمدان و بیضه ها  و پس از آن تشکیل اسپرم ،تخمک و در نهایت ساختار جنینی و تکاملی ناپلی های تولیدی می رسد. از طرفی،همانگونه که در اکثر قریب به اتفاق کارگاه های تکثیر میگو مرسوم است،قطع پایه چشمی،به عنوان روشی جهت تسریع در ایجاد رسیدگی جنسی تخمدان،خود مسبب سرعت گرفتن مصرف مواد ذخیره ای مورد نیاز این پروسه (از طریق تغییر در عملکرد هورمونی و متابولیک میگوهای مولد)محسوب می گردد.در این زمان نقش تغذیه مطلوب در جبران این کمبود نمود بیشتری پیدا می کند.

در بخش های بعدی این مطلب سعی میگردد با استناد به مدارک و مقالات معتبر ،ارزش غذائی ترکیبات مختلف در مولد سازی مورد بحث قرار گرفته و اطلاعاتی ولو کلّی در اینخصوص به بازدیدکنندگان محترم وبلاگ ارائه شود.

لیپیدها

به دلیل اهمیت فراوان لیپیدها در روند رسیدگی جنسی سخت پوستان،اغلب تحقیقات صورت گرفته در حوزه تغذیه مولدین،بر این جنبه تمرکزداشته و این موضوع در خصوص اهمیت  فسفولیپید و اسیدهای چرب فوق اشباع(Highly Unsaturated Fatty Acids یا HUFAکه در ساختمان خوددارای ≥20اتم کربن و ≥3پیوند دوگانه دارند)برجسته تر بوده است.

در طول رسیدگی جنسی مولدین،ترکیبات لیپیدی(چربی های)موجود در هپاتوپانکرآس به سرعت مصرف شده و لیپیدهای موجود در غذای مصرفی نیزجهت انتقال به تخمدان ها مورد فرآوری و تغییرات متابولیک قرار می گیرند.به عنوان مثال می توان به اتصال کلسترول به فسفولیپید جهت حمل در همولنف اشاره کرد.

هرچند میزان لیپید تام در غذای مولدین میگو دارای اهمیت چندانی در فرآیند رسیدگی جنسی نیست اماWouters طی مطالعاتی که گزارش آن در سال 2001 منتشر شد به این نتیجه دست یافت که مقادیر مازادبر نیاز لیپید در غذای مولد ،اثر منفی بر رسیدگی جنسی خواهد گذارد.میزان متوسط لیپید مورد نیاز در غذای مولدین میگو در حدود 10% تخمین زده می شود که تقریباً معادل 3% بیش از جیره رشد میگوهاست.

تجزیه شیمیائی تخمدان میگوهای مولد ، بیانگرفراوانی اسیدهای چرب فوق اشباع (HUFA) بویژهEPA(ایکوزاپنتانوئیک اسید 20:5n-3 ) و DHA(دوکوزاهگزانوئیک اسید 22:6n-3) دراین بافت بوده و نشان دهنده لزوم به کار گیری این ترکیبات در غذای تر و یا فرموله مولد سازی است. Wouters وهمکاران (1999) کمبود اسید های چرب فوق اشباع ازنوع امگا 3 را در جیره مولدین میگو واجد اثرات منفی بر رسیدگی تخمدان،همآوری و کیفیت تخم دانسته اند.آراشیدونیک اسید نیز(از اسیدهای چرب امگا6 با فرمول 20:4n-6)در تخمدان میگوهای وحشی به مقدارزیاد تشخیص داده شده است و یکی از ترکیبات اصلی در غذای تر مورد استفاده در مولدسازی (نظیر کرم پلی کت و صدف)نیز می باشد(Harrison 1997).اسیدهای چرب HUFA از نوع امگا 6 ،به عنوان ماده پیش ساز پروستاگلاندین ها به شمار می آیند که در سنتز هورمونهای جنسی و تخمک گذاری(Vitellogenesis) دخیل هستند.

(Wouters(2001میزان آراشیدونیک اسید و ایکوزاپنتانوئیک اسید(EPA) موجود در  غذاهای مصنوعی مولد سازی را کمتر از مقدار لازم دانسته است .به علاوه پیشنهاد میکند که آنچه درکنار مقدار مورد نیاز امگا 3 و امگا 6 در غذای مولدین اهمیت بسیار دارد،نسبت این دوترکیب در جیره است که باید بطور متوسط بصورت  1/3-2 (امگا 3 به امگا 6 )باشد.

فسفو لیپیدها بویژه فسفاتیدیل کولین و فسفاتیدیل اتانول آمین نیز در تخمدان میگوهای مولد مشاهده شده وبه همین دلیل وجود آنها در غذای مولدین ضروری به نظر می رسد.این ضرورت در مطالعات محقیقینی نظیر Wouters و Ravid ثابت شده و برخی از آنها میزان لازم این ترکیب را در غذای مولدحدود 2% پیشنهاد نموده اند تا به این ترتیب 50% از لیپید تام موجود در تخم را به خود اختصاص دهد(Cahu و همکاران 1994).

کلسترول نیز به عنوان پیش نیاز سنتز هورمون های استروئیدی در تغذیه مولدین میگو از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است و می بایست در غذای مورد استفاده جهت مولدسازی در نظر گرفته شود.این ترکیب در هپاتوپانکرآس ذخیره شده و در روند رسیدگی جنسی به مصرف می رسد.بعضی ازغذاهای تر مثل اسکوئید و صدف حاوی مقادیر بالای کلسترول در ترکیب خود می باشند وقادرند منابع مهمی برای تأمین این ترکیب در جیره مولدین محسوب شوند.

در خلال رسیدگی جنسی میگوها،میزان تری گلیسرید موجود در بافت تخمدان افزایش می یابد ولی با ورود این ترکیب در بافت ذخیره ای تخم و نیز پس از تخمریزی ،این مقدار کاهش قابل ملاحظه ای نشان می دهد.در واقع تری گلیسرید ها منبع اصلی تولید انرژی در تخم و ناپلی بوده و اهمیت آنها در تولید مثل و نیز کیفیت تخم و پست لارو تولیدی توسط محققان به اثبات رسیده است(Palacios و همکاران 1998 و 1999).

پروتئینها و اسید های آمینه :

بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده در خصوص فرآیند بلوغ و رسیدگی جنسی در سخت پوستان،ظاهراً سنتز پروتئین دراین مرحله به شدت افزایش می بابد .این وضعیت توسط محققین به افزایش نیاز مولد به پروتئین در مرحله رسیدگی جنسی تعبیر شده است .Wouters در بررسی جامعی که در سال 2001 روی  مطالعات انجام گرفته در زمینه  تغذیه مولدین میگو انجام داد،میزان پروتئین  مورد نیاز این مرحله را حدود 50 درصد عنوان نمود که به نظر می رسد حتی همین مقدار نیز بسیار کمتر از مقدار پروتئین موجود در جیره تر باشد.

(Harrison (1997 در تحقیق خود متوجه افزایش مقدار پروتئین موجود در تخمدان میگویParatelphysahydrodromaus حین رسیدگی جنسی و کاهش ناگهانی این ترکیب در تخمدان بلافاصله پس از تخمریزی گردید.این افزایش پروتئین تخمدان را (Castille&Lawrence(1989نیز در مورد میگوی وانامی گزارش نموده اند.

موضوع دیگری که در مورد نقش پروتئین در عملکرد تولید می بایست مورد توجه قرار داد ،مطلبی است که Palacios در مقاله خود در سال 2000منتشر نمود.وی در این مقاله ضمن مقایسه مقدار پروتئین موجود در تخمدان مولدین وحشی و پرورشی،اعلام کرد ، مولدینی که در تخمدان خود مقدار بیشتری پروتئین داشته اند تعداد دفعات تخمریزیشان نسبت به سایر مولدین با پروتئین کمتر در تخمدان، بالاتر بوده است.این موضوع بویژه می تواند برای کارگاه های تکثیر مهم باشد که تعداد تخم و ناپلی تولیدی به ازاء هر مولد نقشی تأثیر گذار در مدیریت هزینه های تولید ایفا می نماید.

کربوهیدرات :

کربوهیدرات ها ظاهراً ترکیبات ضروری در جیره مولدین به شمار نمی آیند و آنچه بیشتر در مقالات محققین علاقمند به مبحث تغذیه مولد میگو در خصوص نقش کربوهیدرات ها عنوان می شود،بر نقش آنها در حمل بعضی ترکیبات پر اهمیت غذائی در همولنف مولدین و نیز استفاده به عنوان ترکیبی ارزانقیمت جهت تحریک تجمع گلیکوژن در هپاتو پانکرآس است.به علاوه Palacios(1998و1999) عنوان کرده که بین میزان گلوکز موجود در تخم و کیفیت مطلوب ناپلی های تولیدی رابطه ای مستقیم وجود دارد .

ویتامین ها و مواد معدنی

سوابق تحقیقات در زمینه نقش ویتامین ها در تغذیه مولدین میگو اغلب نشاندهنده علاقه محققین به مطالعه سه دسته از این ترکیبات بوده است.این ویتامین ها عبارتند از :ویتامین A،ویتامین E و ویتامین C. Alava و همکارانش در 1993 نشان دادند که تغذیه مولدین میگوی ژاپونیکوس با غذائی که فاقد یکی از ویتامین های A،E و یا C باشد سبب کندی رشد تخمدان می گردد.

یکی از موارد پر اهمیت بکارگیری ویتامین E در غذای مولدین ،در مطالعه (Chamberlain(1988 بر روی میگوی لیتوپنئوس ستی فروس مشخص شد.نتیجه این تحقیق نشان داد که کمبود ویتامین E سبب افزایش تعداد اسپرم های غیر طبیعی در این میگو می گردد..پس از آن Cahu و همکاران(1991) نیز رابطه مستقیم بین میزان ویتامین E خوراکی و مقدار توکوفرول(یکی از اشکال ویتامین E) موجود در تخم میگوی سفید هندی را مشاهده نمودند.با توجه به خاصیت آنتی اکسیدانی ویتامین E،میتوان وجود توکوفرول را در ناپلی و تخم ،به نوعی سبب افزایش بازماندگی بالاتر فرض نمود.این مسئله را( Wouters  (1999 با اثبات رابطه بین کیفیت تخم و نرخ تفریخ با میزان توکوفرول موجود در تخمدان مولدین و ناپلی های گونه لیتوپنئوس وانامی به خوبی نشان داد.

اما در مورد ویتامین A ، هاریسون (1997) ،شاید به دلیل تجمع این ترکیب در تخمدان سخت پوستان ،حین رسیدگی جنسی،به این نتیجه رسید که ویتامین A در رسیدگی جنسی تخمدان این جانوران نقشی اساسی بر عهده دارد.

ویتامین C نیز یکی از ویتامین های با اهمیت در تولید مثل سخت پوستان و میگوها شمرده می شود.( Cahu(1995 ارتباط مستقیم بین میزان ویتامین C موجود در غذا و مقدار این ویتامین در تخم میگوی پنئوس ایندیکوس و متعاقب آن، نرخ بالای تفریخ در دستجات تخم حاوی مقادیر بالاتر اسکوربیک اسید(ویتامین C)را نشان داد.  

اما نقش ویتامین D را باید بیشتر در متابولیسم مواد و عناصر معدنی مورد نیاز مولدین ارزیابی نمود.چنانکه( Harrison(1997 نیز همینگونه فرض نموده و وجود ویتامین D را در غذای مولدین میگو،برمتابولیسم کلسیم و فسفر در این موجودات مؤثر می داند.

اهمیت مواد معدنی  (کلسیم و منیزیم)در غذای مولدین را( Mendez(1997 در مطالعات خود نشان  داد زمانی که دریافت میزان این عناصردر عضله  مولدین  لیتوپنئوس وانامی پس از تخمریزی کاهش یافته است.این کاهش را وی در خصوص منیزیم نیزدر هپاتوپانکرآس مولدین مشاهده نمود.او این مشاهدات را با انتقال این عناصر به تخم و نیز پوست اندازی مرتبط دانست.

میزان مس نیز پس از تخمریزی در هپاتوپانکرآس کاهش می یابد ،البته این کاهش ،با افزایش این عنصر در بافت ماهیچه گزارش شده است.  

  • ali ghavampour

پرسش هایی در حوزه تکثیر میگو

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۱ ب.ظ

تکثیر میگو در کشور ما و بسیاری از کشورهای دیگه که صاحب این صنعت بصورت سنتی نیستند،فنّ جدیدی محسوب می شه که نیاز به تحقیقات بسیاری برای هدایت صحیح تر داره.این تحقیقات در کشورهای دیگه مثل چین،تایلند،هند،آمریکا ،بلژیک و...از سالها پیش حتی قبل از ورود صنعت به ایران شروع شده و محققین در مورد جنبه های مختلف از فیزیولوژی و تغذیه گرفته تا تأثیر پارامترهای فیزیکو شیمیائی بر جنبه های متنوع تولید ،شروع به طرح سئوال و یافتن پاسخ برای آن کرده اند.اما عجیبه که موضوعات مورد تحقیق در کشور ما کمتر در محافل دانشگاهی به این سمت و سو هدایت شده و وقتی پروژه های دانشجوئی در مقاطع مختلف رو می بینیم متوجه این موضوع (مهجور افتادن حوزه تکثیر در بین موارد دیگه مرتبط با میگو)می شیم.حتی اگه کاری هم شده به شرط تقلیدی نبودن،تکراری نبودن و عملیاتی و کاربردی بودن موضوع،دیده می شه که این کار از طرف همکاران تحقیقاتی و یا اجرائی انجام گرفته که این قبیل تحقیقات بسیار اندک بوده و میشه گفت ناچیزه.

در کنار این مشکل ،مواردی هست که گاه و بیگاه در عرصه صنعت بروز میکنه و تکرار اون طی سالهای متوالی، حکایت از حجم بالای مجهولات در این حوزه و نیاز به موشکافی تحقیقاتی و علمی و یا حداقل مرور تحقیقات گذشته داره که متأسفانه نه تنها این مهم انجام نمی شه بلکه به نظر می رسه که اعتقادی هم در بیشتر موارد به اهمیت و کارآئی اون وجود نداره.افتخار کارشناسی استان های پیشرو کشور در زمینه تکثیر میگو (و حتی پرورش )اینه که کارها بصورت روتین در حال اجراست .این افتخار کمی نیست اما مشکل زمانی دردسر ساز میشه که یکی از آیتم های اجرا یا نهاده ها دچار تغییر بشه.مثلاً در تغییر مرحله یکی از مراحل به مرحله بعد تأخیری بوجود بیاد.اینجا دیگه  تسلط علمی و کارشناسی در سطح مدیریت تولید میتونه چاره ساز بشه و این تسلّط هم پرواضحه که با تکرار یک فعالیت روتین بوجود نمیاد و نیاز به مطالعه و کار علمی داره.

بچه که بودم حکایتی رو یه جائی خوندم به این مضمون که "شخصی که در شهر خودش آدم بد شانسی بود یه روز تصمیم می گیره از دیارش بزنه بیرون و راهی جای دیگه ای بشه. می ره به یه شهری و گرسنه می شه.از یه خونه ، غذا طلب می کنه.صاحبخونه غذا رو میاره ولی در کاسه ای که از فرط شسته نشدن جرم زیادی گرفته بود و دیگه گنجایشش کم شده بود.مرد مسافر هم به رسم معرفت بعد از خوردن غذا در جوئی که از اونجا می گذشت ظرف رو می شوره و تمیزش می کنه.صاحبخونه که میاد ظرف رو تحویل بگیره اول میگه این ظرف من نیست ولی مسافر اصرار میکنه که ظرف خودته.خلاصه صاحبخونه از خوشحالی فریاد می زنه و همه رو خبرمیکنه که "ایّهاالناس بیایید که یه نفر پیدا شده ظرف گشاد میکنه".مردم هم که همه از قماش همون صاحبخونه بودن ظرفای جرم گرفته از سر تنبلیشون رو میارن تا مسافر غریبه اونا رو به اصطلاح گشاد کنه.

در صنعت تکثیر و پرورش ما هم کم نبودن مسافرائی که از تایلند و هند و فیلیپین اومدن و ما تنبل ها ظروف جرم گرفته و تنگ خودمون رو دادیم تا اونا گشادش کنن.بعد هم "به به" و "چه چه" کنان هرجا نشستیم و در هر محفلی داد زدیم که "آقا حتی کارگرای تایلندی هم از دکترای ما وارد تر هستند و ...".البته اینکه دانش تکثیر و پرورش میگو در کشور ما علم جدیدیه و باید در پیشرفت اون از تجربه سایر کشورها بهره برد پر واضحه اما بعضی موارد دقیقاً از مصادیق همون مسافر غریبه و صاحبخونه تنبله. مگه مبانی بیولوژی،شیمی،بیوشیمی و...انحصاریه؟مگر نه اینکه ما اینهمه ادوات و ابزار آزمایشگاهی و تحقیقاتی داریم؟مگر عرصه تحقیقات تنگه؟حداقل از همین مقالات منتشز شده در اینترنت نمیشه ایده گرفت؟چرا باید کارشناس میگو  مبانی اطلاعاتیش مبتنی بر شنیده ها از کارگرای خارجی  باشه و خودش هیچوقت تحقیقی در این زمینه که نمی کنه هیچ ،اون عقاید بعضاً اشتباه رو ترویج هم کنه؟چرا هیچوقت میل نداریم باورهامون رو بازنگری کنیم؟

امام فخر رازی رو غالباً به نام شیخ الشّکّاکین میشناسند چون معتقد بود که از شک باید به یقین رسید.میخوام بپرسم چند نفر ازما ورای احترامی که برای این عالم قائلیم پیرو این نظریه هستیم؟اگر این حرف رو آنتونی رابینز ، وین دایر یا پائولو کوئیلو بزنه قبوله ؟چرا این بحث رو پیش کشیدم؟عرض میکنم:

حتماً خاطرتون هست سالهای 87-86 وقتی هنوز یکی دو سالی بیشتر از ورود گونه وانامی به صنعت تکثیر و پرورش میگوی کشور نگذشته بود بین کارشناسای ما رایج شده بود که "جنس نر وانامی لوسه و اگر دست بخوره زود قهر می کنه"!خوب شکی نیست که دستکاری کمتر در مرحله مولد سازی یکی از اصول موفقیته ولی این خاص یک گونه مشخص و به اصطلاح خیلی Species Specific نیست و در مورد سایر موجودات هم صادقه.اما بزرگنمائی و غلوّ در مورد این گونه نورسیده، تا حدود زیادی داشت شکل افسانه به خودش میگرفت و باور نمیکنید اگر بگم بواسطه این شعار کذائی چه فرصت سوزی بزرگی دامن تکثیر در چوئبده رو گرفت.سال 87 یکی از کارشناسان زبده اکوادوری(از همشهریان جناب وانامی) به چوئبده اومده بود تا هدایت تکثیر میگو رو از طرف تعاونی تولید در دست بگیره.این بنده خدا،ماده ها رو توسط اسپرم نرهائی که جفت گیری نمی کردند تلقیح مصنوعی می کرد.اما دلسوزان سینه چاک صنعت با سردادن همین ادعا(قهر جنس نر) نه تنها کارشناس رو از این کار منع کردند که مقدمات خروجش از عرصه رو هم مهیا نمودند.بله به همین راحتی!!!مدتی بعد،وقتی به دلیل گرمای سالن تصمیم گرفتیم مولد های نر رو جابجا کنیم  باز با مخالفت همان سینه چاکان مواجه شدیم ولی اینبار بواسطه اصرار ما و موافقت مدیر کارگاه تصمیم بر انتقال بخش اندکی از مولدین قرار گرفت (البته آقایان، مولدین جابجا شده رو به عنوان حذف از چرخه در نظر گرفتند)و با کمال تعجب از فردای روز انتقال، مولدین جفت گیری خودشون رو بصورت طبیعی شروع کردند و چون محل هم مناسب تر شده بود در غالب مواقع درصد ماده های جفت گیری کرده دو برابر مخازن دیگه بود.

مورد دیگه ای که قصد دارم در اینجا مثال بزنم حکایت پلی کت و تأثیرش روی رسیدگی جنسی تخمدانه.حتم دارم همکارانی که سالهای 73 و 74 در کارگاه تکثیر بندرگاه در خدمتشون بودم یادشون هست که یکی از کارای روتین ما جمع کردن کرم  از زیر ماسه های کنار دریا برای مولدین سمی سولکاتوس بود.از این رو اهمیت استفاده از کرم پلی کت یا الیگوکت در جیره خوراکی مولدین از ابتدا مشخص بود.بد نیست دوستان در مورد استفاده از پلی کت مقالات موجود رو مطالعه کنند تا مشخص بشه چقدر تنوع عقاید در زمینه ماده مؤثره کرم در رسیدگی جنسی وجود داره.عده ای این ترکیب رو پروستاگلاندین و عده دیگری DHA و EPA می دونن.یک عده هم اون رو متیل فارنزوآت می دونن که البته تولید این ترپنوئید در غدد فکی(Mandibular organ)سخت پوستان انجام میشه به همین دلیل تولیدش  در کرم  با شک عنوان شده.اما چقدر روی تطبیق مقایسه ای پروفیل این موجود با کرم سفید که در مولد سازی ماهیان خاویاری استفاده می شه کارشده؟چقدر امکان داره با غنی سازی بشه پروفیل کرم سفید رو هم مثل پلی کت بالانس کرد؟البته بارور کردن مولد وانامی رو بنده در پایان نامه خودم با اصلاح ترکیب غذای پلت مولد سازی ساخت کارخانه های داخل کشور(به تنهائی و بدون استفاده از کرم و حتی اسکوئید و بیوماس آرتمیا) هم به نحو مطلوبی در شرایط آزمایشگاهی و بین 3 تا 5 روز انجام دادم که همین هم نقض همون ادعاست.ادعائی که شاید با توجه به محدودیت منابع طبیعی کرم در ساحل و تعطیلی Sea Bait باید هرچه زودتر در موردش بازنگری انجام بشه.

به هرحال بحث "پرسشهائی در حوزه تکثیر میگو" با این ایده شروع شده و نیاز هست از حالت یک طرفه (اونم با فقر اطلاعاتی که این حقیر از خودم سراغ دارم)خارج بشه.هر سئوالی میتونه جرقه یک ایده جدید باشه و یا یک باور غلط رو اصلاح کنه.انشاءالله این مطالب بتونه مشکلی از این صنعت برطرف  و پیرایه هائی رو که بر دامن اون بسته شده رفع کنه.

پرسش اول : تأثیر زمان نگهداری مولد در کارگاه بر عملکرد تولید لارو 

هم زمان با شروع بکار مراکز تکثیر،بعضی سئوالات که گروهی تکراری و گروهی نیز بر حسب تجربه بیشتری که هر ساله مدیران کارگاه های تکثیر کسب می کنند،جدیدتر و بالطبع بحث برانگیز تر می باشند،در این حوزه مطرح می شود.

چه خوب می شد اگر گروه های اینترنتی فعال ما در زمینه تکثیر و پرورش میگو به محفلی برای پاسخ به این سئوالات مبدل می شدند تا هم صنعت پرورش میگوی ما از این غربت خارج گردد و هم بر غنای اطلاعاتی دست اندرکاران آن اعم از کارشناسان و مدیران و حتی دانشجویان و سایر علاقمندان این عرصه افزوده شود.

 حقیر بر حسب تجربه، اطمینان دارم جزایر اکنون جدا افتاده از یکدیگردر بخش های علمی ،تحقیقاتی و اجرائی دست اندر کار امر صنعت میگو،از پتانسیل بسیار بالائی برخوردار بوده و با جریان یافتن این توان در کالبد نیمه جان کنونی صنعت ، در آینده ای نزدیک شاهد اعتلای جایگاه آن در منطقه و جهان خواهیم بود .با اینحال تکرار وضع کنونی نه تنها به سود ما نیست و آتیه روشنی را رقم نمی زند که افقی تیره را نیز من حیث کاهش توان رقابت در منطقه و جهان فراروی صنعت متجلی خواهد ساخت.

اما اجازه می خواهم مجدداً به موضوع اصلی  مطلب حاضر برگردم:

از جمله پرسش هائی که بخصوص در اوائل دوره تکثیر مطرح می شود در خصوص تاثیر زمان نگهداری مولد در کارگاه بر کیفیت لارو تولیدی است.به عبارت دیگر اینکه دوره نگهداری مولد تا زمان تخمریزی طولانی تر باشد و به اصطلاح مولد با شرایط کارگاه تکثیر بیشتر خو بگیرد خوب است یا بد؟ 

این مسئله را محققین زیادی در مطالعات خود مورد بررسی قرار داده و هریک به تناسب گونه و شرایط تحقیق،پاسخی ارائه نموده اند .بر این اساس ارائه یک پاسخ کلی و رد یا قبول یکی از مفروضات را نمی توان دربست و بطور کامل پذیرفت اما شاید نمودارهای زیر ملاک و معیار مناسبی برای دیدگاه های متفاوت باشد:

 

   

 

 

 

در توضیح این نمودارها می بایست مواردی را متذکر شوم:

نخست اینکه نمودارها از پاورپوینت خانم Elena Palacius استخراج شده و به واسطه فقدان هرگونه توضیحی در خصوص گونه های مورد بررسی دست بنده نیز در این مورد بسته بود.ثانیاً اصل نمودارها از فایل پاورپوینت قابل استخراج نبود به همین لحاظ ارقام حتی المقدور سعی شده تا نزدیک به اصل در نمودار انتخاب شود و نمودار حاصله ارائه دهنده شمای کلی ازنتیجه تحقیق یا برآیند نتایج تحقیقاتی بوده که در اصل مقاله به آنها استناد گردیده است .

در جدول زیر نتیجه تعدادی از تحقیقات در خصوص مولدین میگوی پنائیده حول محور تأثیر زمان نگهداری در چرخه تولید آورده شده است:


پرسش دوم : کیفیت ناپلی های تولیدی در هر بار تخمریزی

از جمله دیگر موارد مطروحه در ابتدای فصل و بویژه در زمان تهیه ناپلی از سایر کارگاههای تأمین کننده این نهاده،پرسش در زمینه کیفیت ناپلی های تولیدی در تخمریزی های ابتدائی یا غیر از آن است.ساده تر اینکه،ناپلی تحویلی از "شکم اول مولدین"آیا مناسب هست یا خیر؟

Racotta  و Palacios در مقاله ای که سال انتشار آن 2003 می باشد،مجموعه تقریباً جامعی را از نتایج تحقیقاتی که تا آن زمان در این خصوص ارائه شده بود جمع آوری کرده اند.این تحقیقات بر روی گونه های متنوعی انجام گرفته و بالطّبع خصوصیات گونه ای و نیز منشأتهیه مولد در این زمینه بی تأثیر نیست.اما با اطلاع از آنها میتوان دیدی کلی در این زمینه حاصل و قضاوتی منصفانه  به عمل آورد:

 پرسش سوم :تأثیر دما بر کیفیت اسپرم مولدین گونه لیتو پنئوس وانامی


از جمله مواردی که در خصوص تکثیر میگوی وانامی بخصوص در سالهای ابتدائی معرفی این گونه به صنعت ،بصورتی بسیار چالش برانگیز مطرح شده و به  لحاظ تازگی حوزه بحث،توجه بسیاری از دست اندرکاران تکثیر را به خود معطوف ساخت،خصوصیات دمائی مکان نگهداری میگوهای گونه وانامی بود.این نکته بویژه در خصوص جنس نر مطرح می شد که خوشبختانه از نظر تئوریک درک کم و بیش صحیحی در این مورد وجود داشت با اینحال از آنجا که بعضی کارگاه های تکثیر نیازمند اعمال تغییرات زیر بنائی در بخش بروداستوک خود بودند،بالطّبع تمکین در اینخصوص با مقاومت هائی نیز مواجه گردید.اما در مقاله ای که در سال 2001 بر اساس تحقیقی که توسط M.Perez.Velazquez و همکاران منتشر شده،پاسخ و مبانی علمی این مشکل تا حد زیادی تبیین گردیده است .برگزیده ای از متن این مقاله را تا حدی که مناسب حجم مطالب وبلاگ بوده و در حوصله عزیزان بازدید کننده نیز باشد در زیر ارائه نموده ام که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.

********************************************************

یکی از مشکلات رایج در میگوهای نر که در شرایط اسارت در در کارگاه های تکثیر نگهداری می شوند تخریب مجرای تولید مثلی این مولدین است .این مشکل بصورت افت تدریجی و پیش رونده اسپرم های زنده بروز نموده و گاهی همراه با ملانیزه شدن(تجمع رنگدانه های سیاه) اسپرماتوفورها و دستگاه تولید مثلی جنس نر نمود می یابد.

این عارضه MRTDS )Male Reproductive Tract Degenerative Syndrom) یا نشانگان تخریب مجرای تولید مثلی میگوی نر نام گرفته است .علل اصلی سندرم MRTDS هنوز بدرستی مشخص نیست اما  بعضی عوامل نظیر اسپرم گیری مکرّر بصورت مکانیکی یا الکتریکی،آلودگی باکتریائی و عوامل تغذیه ای در این زمینه مطرح شده است. بااینحال بروز MRTDS بصورت خودبخود نیز در میگوهائی که نه به طریق مکانیکی و یا الکتریکی اسپرم گیری شده و نه دچار عفونت باکتریائی تشخیص داده شده بودند،دیده شده است.حتی مشاهدات حاکی از بروز سندرم یاد شده درمیگوهایی که ظاهراً غذای حاوی مواد مغذی کامل دریافت کرده بودند نیزگزارش گردیده است .اما در میان عوامل مطرح در بین فاکتورهای مؤثر در بروز این پدیده ،دما را نیز نباید از نظر دور داشت .بر اساس نظرBray  و همکاران در سال 1985 دمای نگهداری مولدین در کارگاه های تکثیر ، بیش از دمای مناطقی است که بطور طبیعی میگوها در آنجا تخمریزی می کنند.به علاوه همین محققین نشان دادند که  می توان تخریب دستگاه تولید مثلی گونه L.setiferus را با کاهش دما به 25 تا 26 درجه سانتیگراد به تعویق انداخت.ولی حتی تحت این شرایط نیز مشکل MRTDS پس از مدتی بروز نمود.

در مطالعه دیگری که Pascual و همکاران نیز بر روی L.setiferus انجام دادند معلوم شد که دمای بین 26 تا 27 درجه سانتیگراد تا 30 روز از بروز سندرم MRTDS جلوگیری می کند ،درحالیکه در همین مدت ولی در دمای بالاتر(30 درجه سانتیگراد)میتوان افت کیفیت اسپرم را مشاهده نمود.

*******************************

پروژه حاضر در ایستگاه تحقیقاتی دانشگاه Texas A&M  برروی مولدین نر پرورشی میگوی وانامی که در شوری 1.7 تا 2  پی پی تی پرورش یافته بودند انجام گرفته است.دمای آب در طول دوره تحقیق(42 روز)بر حسب تیمارهای مختلف بین 26 تا 32 درجه سانتیگراد حفظ شد.شوری نیز از روز اول پروژه ، روزانه به میزان 1 پی پی تی افزایش یافته و در نهایت به شوری آب دریا رسید.سه دمای بکارگرفته در این تحقیق عبارت بودند از 26،29 و 30 درجه سانتیگراد.

مولدین در تراکم 1 قطعه در متر مربع در مخازن گرد با قطر 3.7 متر نگهداری شده و هر تیمار دارای سه تکرار بود.همچنین میزان تعویض آب روزانه در حدود 5% اعلام شده است(سیستم مدار بسته).

غذای مورد استفاده حاوی 40% پروتئین بود که بصورت 75% غذای خشک و 25% اسکوئید به میزان 3.5% وزن توده زنده در اختیار مولدین قرار می گرفت.

پارامترهای فیزیکوشیمیائی آب همچون اکسیژن محلول،دما و شوری روزانه ،و pH،نیترات،نیتریت و آمونیاک به شکل هفتگی کنترل و بررسی می شد.بمنظور مطالعه وضعیت اسپرم از نظر کیفی و کمّی(تعداد کل اسپرم و درصد اسپرم غیر طبیعی)اسپرم گیری به شیوه مکانیکی انجام و نمونه هابه آزمایشگاه ارسال می گردید.

معیارهای کیفی اسپرم به شکل زیر دسته بندی شدند :

-          اسپرماتوفور سالم:رنگ سفید با ظاهر طبیعی

-          مرحله ابتدائی تخریب اسپرماتوفور:بروز رنگ قهوه ای مایل به زرد با احتمال ملانیزه شدن در انتهای قدامی اسپرماتوفور.

-          تخریب پیشرفته :اسپرماتوفورها به رنگ قهوه ای تیره یا سیاه درآمده ،ملانیزه شدن در نقاط بیشتری توسعه می یابد.بعضاً تحلیل رفتگی در کناره های اسپرماتوفور دیده می شود.

-          تخریب شدید : معمولاً کل سطح اسپرماتوفور به رنگ سیاه در می آید.تحلیل رفتگی در ساختار بافتی این ناحیه کاملاً مشهود است .

نتایج :

در طول دوره تحقیق ،شوری در حد 36.1 پی پی تی ،اکسیژن بالاتر از 5.9 میلیگرم بر لیتر و pH در محدوده 8.2 حفظ شد.

وزن نهائی میگوها پس از پایان پروژه در هر سه تیمار دارای اختلاف معنی دار نبود.

در ابتدای پروژه ،تمامی میگوها ،اسپرماتوفورهای سالمی داشته و نرهایی که واجد نشانه های شروع تخریب اسپرماتوفور بودند از جمعیت حذف شدند.

اسپرماتوفور در 70% از مولدینی که در دمای 26 درجه سانتیگراد نگهداری شدند سالم باقیماند .به عبارتی تنها حدود 30    در صد از میگوها در این دما پس از 42 روز نگهداری ،نشانه های تحلیل اسپرماتوفور را بروز دادند.

در مقابل ،تحلیل و تخریب پیشرفته و شدید این بافت در تمامی میگوهای نگهداری شده در 29 و 32 درجه سانتیگراد مشهود بود و در هیچیک از این میگو ها اسپرماتوفور سالم دیده نشد.

در ابتدای دوره تحقیق تعداد کل اسپرم موجود در اسپرماتوفور و نیز درصد اسپرم های غیر طبیعی ،تفاوت معنا داری بین تیمارها نداشت.اما پس از 42 روز،مشخص شد که دما تأثیر بسیار چشمگیری بر کیفیت اسپرم داشته است .

متوسط تعداد اسپرم شمارش شده در مولدینی که در دمای 26درجه سانتیگراد نگهداری شده بودند 1.75±18.6میلیون ،در دمای 29 درجه ساتیگراد 0.05±0.1 میلیون و در 32 درجه سانتیگراد 0 بود.به بیان دیگر تمامی اسپرم ها در دمای 32 درجه سانتیگراد از بین رفته بودند.

در خصوص اسپرم های غیر طبیعی نیز در دمای 29 درجه 0.23%±99.7 و در 32 درجه 100 درصد اسپرم ها غیر طبیعی بودند حال آنکه این مقدار در دمای 26 درجه 3.32%±36.7 گزارش شد که با دماهای دیگر اختلاف معنی داری را نشان می دهد.

این تحقیق حساسیت فوق العاده میگوهای نر وانامی را نسبت به دما اثبات کرده و نشان می دهد که  افزایش دما از 26 تا 29 درجه تأثیر چشمگیری بر پارامترهای کیفی و کمّی اسپرم خواهد گذاشت.

در مطالعه مشابهی که تالبوت در 1989 انجام داد ، مشخص شد که در دمای 29.4 درجه سانتیگراد پس از گذشت 35 روز تمامی میگوهای نر گونه L.setiferus  عقیم شدند.

Lawrence و Leung-Trujillo نیز در 1987 بر روی همان گونه(L.setiferus)مطالعه ای انجام دادند که نشان داد میگوهای وحشی نر این گونه ،پس از 5 هفته نگهداری در دمای 27 تا 29 درجه باروری خود را به شکلی چشمگیر (و از نظر آماری معنادار) از دست دادند.البته لازم به ذکر است که بعد از 6 هفته (42 روز)تمامی اسپرم های مولدین مورد آزمایش از بین رفتند.

Dougherty در سالهای 1989 و 1990 پیشنهاد کرد که فرآیند تخریب اسپرماتوفور با تغییرات مرتبط با سن میگوها متناسب است.به عبارتی میگوهای مسن تر نسبت به کاهش کیفیت اسپرم تحت تأثیر دمای محیط نگهداری حساسیت بیشتری دارند.


  • ali ghavampour

مدیریت استخرهای نوزادگاهی در اکوادور

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۴ ب.ظ

لینک زیر مربوط به ترجمه مقاله ای است که سال 2010 در خصوص مدیریت حوضچه های آبراهه ای نرسری(Nursery Raceways)در بولتن Nicovita منتشر شده .اول خواستم متن خام مقاله رو در وبلاگ قرار بدم ولی حیفم اومد چون در ویرایش متن تا حدی روی تصاویر و جداولش هم کار شده بود.در نهایت تصمیم گرفتم در بخش مقالات آپلودش کنم که شما میتونید اون رو از آدرس زیر دریافت کنید:

لینک دانلود

  • ali ghavampour

آکواپونیک چیست ؟

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ب.ظ

آکواپونیک ،تلفیقی از هیدروپونیک و آبزی پروری

گردآوری:

علی قوام پور

بشر امروز با بهره گیری از علوم مختلف و در موارد بسیاری،توأم نمودن هوشمندانه  جنبه های متنوع علوم با یکدیگر،تلاش می کند تا از حداقل امکانات،بیشترین بهره وری را کسب نماید.این مقوله در جنبه های گوناگونی از زندگی مدرن نمود داشته و دامنه آن بطور مستمر رو به افزایش است.

هر چند به نظر نمی رسد بتوان در زمینه ترکیب علوم با یکدیگر محدودیتی قائل شد ،با اینحال در علوم کاربردی ،اثر بخشی این رویکرد ملموس تر بوده و کارائی مؤثرتری خواهد داشت.

یکی از نمونه های مثال زدنی و جالب در اینخصوص،آکواپونیک به معنی تلفیق آبزی پروری(Aquaculture)با هیدروپونیک(Hydroponics به مفهوم کشت گیاه بدون استفاده از خاک)می باشد.

در مورد پیشینه آکواپونیک گفته می شود ازتک ها از اولین اقوامی بوده اند که کشاورزی را به نوعی در تلفیق با آبزی پروری مورد استفاده قرار می دادند.این قوم ساکن آمریکای جنوبی، آب آبگیرهای راکد غنی از مواد مغذی(بواسطه وجود مواد دفعی آبزیان )را از طریق شبکه ای از کانال های آبرسان موسوم به Chinampas  به اراضی کشاورزی اطراف می رساندند.

از طرفی در چین،تایلند ،اندونزی و هند،پرورش آبزیان در مزارع برنج مقاوم به آب شور(Paddy fields)قدمت زیادی داشته و تمدن شرق دور از این روش در تولید غذا بهره زیادی برده است.

شالیزارهای paddy (محل کشت برنج مقاوم به آب شور)درحاشیه اقیانوس( اندونزی)

اما علیرغم ریشه تاریخی آکواپونیک در تاریخ  ازتکها و یا  در تمدن شرق دور نظیرچین و تایلند ،شاید اجرای سیستماتیک آن به شیوه ای که بتوان این فنّاوری را به عنوان راهکاری قابل اتکا جهت تولید پایدار غذا محسوب نمود،از اوائل دهه هشتاد میلادی آغاز شده و به نظر می رسد تلاش های تا قبل از این دهه چندان موفق نبوده است .تنها موردی که در این خصوص با توفیق نسبی همراه بوده را شاید بتوان کاری دانست که جان و نانسی تاد با همکاری ویلیام مک لارنی در انستیتو کیمیاگری که خود در سال 1969 بنیان نهاده بودند،به انجام رساندند.این افراد گلخانه ای احداث کردند تا  پناهگاهی برای یک خانواده چهارنفره بوده و در طول سال نیاز غذائی به ماهی و سبزیجات به روشی که امروزه آکواپونیک خوانده می شود ،تأمین گردد.

 در اواخر دهه 80 میلادی(1988) ،Mark Mc Murtry دانشجوی دکترای دانشگاه کارولینای شمالی به اتفاق پروفسور Doug Sanders نخستین نمونه از سیستم بسته آکواپونیک را ابداع نمودند.آنها نام این سیستم را Aqua-vege culture نهادند.پس از آن تحقیقات زیادی در کشورهای مختلف برروی گونه های متنوع ماهی و گیاه (بر حسب تنوع جغرافیائی)از کشورهای توسعه یافته تا درحال توسعه نظیرکانادا،آمریکا، بنگلادش و تایوان انجام شد که نتایج همه آنها دالّ بر موفقیت این شیوه و بهره وری بالاتر نسبت به اجرای جداگانه هر سیستم (آبزی پروری و هیدروپونیک )بوده است .

در ایران نیز پرورش توأم ماهی و برنج در شالیزارها نمونه ای از همین سیستم است که تاکنون در قالب پروژه های تحقیقاتی و ترویجی در نقاظ مختلف کشور به اجرا در آمده هرچند ،چنانکه پس از این نیز خواهد آمد،فضای کار وسیع تری در این زمینه موجود است.

مبانی سیستم آکواپونیک :

هردو سیستم آبزی پروری و هیدروپونیک در کنار تمامی موارد مثبت خود،جنبه های منفی نیز دارند که غالباً نادیده گرفته می شود.هیدروپونیک نیازمند فراهم نمودن مواد مغذی مورد نیاز گیاه است که با هزینه ای بالا تهیه شده و به محیط تزریق می گردد.از طرفی در مقاطعی،به دلیل نیاز به پاکسازی محیط کشت و کاهش خطر آلودگی ،کل سیستم بایستی تخلیه و شستشو شودکه این مرحله نیز به آلودگی محیط زیست اطراف و هدررفت مواد مغذی منجر خواهد گردید.

در آبزی پروری نیز نیاز به تخلیه مقطعی پسماند و متابولیت های دفعی موجود آبزی وجود دارد که در میان آنها مواد  دفعی،غذای خورده نشده ،مواد ناشی از مرگ وتجزیه فیتوپلانکتونها و سایر مواد آلی شکل گرفته در بستر را میتوان نام برد و همگی حاوی مواد مغذی است که اگرچه برای آبزی مضر است با اینحال سرشار از عناصر معدنی مورد نیاز گیاه می باشد.به علاوه تعویض آب و تبخیر در مخازن آبزی پروری(استخر،تانک و...)روزانه مقادیر معتنابهی آب را از این محیط خارج می سازد که در محیط های کم آب و خشک نظیر مناطق مرکزی و جنوبی کشور ایران ،مورد مثبتی به نظر نمی رسد.

امّا هرگاه این دو سیستم (آبزی پروری و هیدروپونیک و یا حتی کشاورزی به شکل سنّتی آن) بصورت توأم با یکدیگر به کار گرفته شوند این معایب به نکات مثبت بدل می شود.به بیان دیگر جنبه های مثبت آبزی پروری و هیدروپونیک به قوّه خود باقی مانده و معایب تا حدّ زیادی برطرف می گردد.

شمای کلی سیستم آکواپونیک :

شکل ساده سیستم آکواپونیک شامل یک مخزن پرورش ماهی است که آب از سطوح نزدیک به بستر آن به محیط کشت گیاهان (هیدروپونیک و یا سنّتی) پمپ می شود.آب حاوی مواد دفعی که از مخزن پرورش آبزی به محیط کشت گیاه وارد شده با ریشه گیاه تماس حاصل نموده ،آب و مواد مغذی مورد نیاز گیاه را به ریشه منتقل نموده و مابقی پس از گذر از بستر حاوی ماسه،پرلیت و یا رس حجیم شده(که معمولاً در بستر کشت های هیدرو پونیک مورد استفاده قرار می گیرد)علاوه بر تجزیه توسط باکتریهای موجود روی سطح  ذرّات تشکیل دهنده بستر،فیلتر شده ، جلبک ها و سایر مواد معلق را در بین دانه های بستر برجای میگذارد و بصورت آب تازه مجدّداً وارد مخزن پرورش آبزی می گردد.گفته می شود میزان آب مورد نیاز این روش حدود 10 درصد آبی است که در شیوه های مرسوم و سنّتی کشاورزی استفاده می شود.

چنانکه اشاره شد گونه های بسیار متنوّعی از آبزیان و یا رستنی های مختلف در این سیستم قابل کشت است که انتخاب آنها بستگی تام به منطقه جغرافیائی و اقلیمی و سلیقه پرورش دهنده دارد.

این شیوه را در ایران علاوه بر مزارع نسبتاً وسیع کشاورزی می توان در سطح مزارع کوچک و حتی در باغچه های کوچک خانگی نیز ترویج نمود.متون جالبی در زمینه احداث سیستم آکواپونیک در منازل (گاراژ و باغچه های خانگی)منتشر شده که پیاده سازی آنها در اماکن مسکونی،شهرک ها و ... ترویج تغذیه آبزیان و کشاورزی را بصورت توأم در پی خواهد داشت .

  • ali ghavampour

اهمیت آبزی پروری در مناطق بیابانی

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ

اهمیت آبزی پروری در تأمین پروتئین ماهی برای جمعیت رو به رشد جهان،سال به سال در حال افزایش است .این امر بویژه در مناطقی که دامداری و دامپروری پرهزینه بوده و یا به زبان ساده تر غیر ممکن است محسوس تر می باشد.این مناطق شامل نواحی خشک و نیمه خشکی است که کشاورزی و دامپروری به شکل مرسوم آن،بواسطه مشکلات اقلیمی ،بخصوص متوسط بارش سالیانه ،با محدودیت روبروست.

ایده پرورش ماهی در نواحی بیابانی ،نخستین بار در سالهای 1963 تا 1965 شکل گرفت و مورد آزمون واقع شد .طی این آزمایشات مشخص شد که پرورش ماهی در آبهای شور و نیمه شور بیابانی با موفقیت همراه است(Fishleson&Loya1969).میزان بالای املاح معدنی در اینگونه آبها در کنار دمای بالای محیط و بهره مندی از تابش آفتاب،محرک تولیدات اولیه در محیط پرورش آبزی  بوده و به شکلی مطلوب ،سطوح غذائی مناسبی را برای آبزیان فراهم می آورد.

به علاوه افزایش رقابت برای زمین و بخصوص استفاده از آب در طیف وسیعی از فعالیت های اقتصادی،توسعه آبزی پروری را به سمت قلمروهای جدیدی سوق داده که از جمله آنها می توان نقاط دور از ساحل و مناطق بایر و نابارور مثل صحراها و نواحی نیمه خشک را ذکر نمود که بکارگیری آنها جهت آبزی پروری مسئولانه و مدرن،با سهولت بیشتری ممکن خواهد بود.

نواحی خشک جهان (چنانکه ملاحظه می کنید در نقشه،مناطقی از کشور ایران نیز جزء نواحی خشک جهان قرار گرفته است).

بر اساس اعلام سازمان جهانی هواشناسی (WMO)،تغییرات آب و هوائی و بیابان زائی ،به تدریج به شور و خشک شدن اراضی کشاورزی منجر خواهد گردید.

اما نواحی بیابانی در کنار مشکلات و معضلات پیچیده و چشمگیری که برای کره زمین به همراه دارند از ظرفیت های بالائی در توسعه نیز برخوردار می باشند.دراین مناطق ذخایر طبیعی فراوانی موجود بوده و حدود 50 درصد از دامپروری جهان در این نقاط جریان دارد(UNCCD,2007).آمارهای جدید از برنامه توسعه سازمان ملل متحد و دفتر مبارزه با بیابان زائی ملل متحد(UNDP/UNCCD)نشان می دهد ،حدود 13 درصد از کل جمعیت جهان ،در نقاط خشک و 92 میلیون نفر در نقاط فوق العاده خشک جهان زندگی می کنند.

  • ali ghavampour

نتیجه تصویری برای بوم شناسی آبزیان

باکتری‌های ویبریو به عنوان یکی از عوامل بیماریزای خطرناک در پرورش میگو می باشند. در این تحقیق بررسی تنوع و فراوانی ویبریوهای بیماری زا از رسوب و آب، کانال آبرسان و دو استخر پرورشی در مجتمع پرورشی شهید صنعتی گواتر- چابهار، به صورت 5 ﺑﺎر ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﯿﺮی به فاصله زمانی هر20 روز انجام شد. نمونه برداری رسوب در نزدیکی خروجی حاوی لجن انجام و نمونه¬های آب در بطری‌های استریل از عمق استخر برداشته شد. جهت شمارش و شناسایی باکتریها از ﻣﺤﻴﻂﻛﺸـﺖ TCBS و کشت-های تفریقی باکتری شناسی شامل: واکنش اکسیداز، تخمیر قندها، تست احیاء نیترات، اسیدهای آمینه، رنگ¬آمیزی و... استفاده شد. نتایج به دست آمده به کمک نرم افزار SPSS و از طریق آزمون آماری ANOVA مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که آب ورودی کانال از نظر انواع ویبریو¬ها در طول دوره مشابه بودند. اما در دو استخر پرورش میگو در مقایسه با آب کانال و با هم از نظر تعداد کل ویبریوها و نیز انواع ویبریوها با یکدیگر اختلاف معنی داری داشتند. بیشترین گونه¬های شناخته شده به ترتیب فراوانی عبارتنداز: Vibrio natriegens, Vibrio alginolyticus Vibrio gazogenes,Vibrio nereis,. داده¬ها نشان داد باکتری V. alginolyticus که برای لارو میگو بیماریزاست، گونه غالب بوده و بیشترین فراوانی را دارد.

لینک دانلود مقاله

  • ali ghavampour

کاربرد اینبریدینگ در اصلاح نژاد

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ب.ظ

                                                          

نمیدونم بحث های مربوط به اصلاح نژاد میگو در این وبلاگ چقدربازخورد مثبت (و یا احتمالاً منفی)داشته ولی فکر میکنم الان که جمع آوری مولدین میگو برای سال آینده انجام شده،مطرح شدن مطالبی از  این دست زیاد "ساز خارج" نباشه.

مطلبی که در این پست و پست های آینده بحضورتون ارائه میکنم، ترجمه و خلاصه شده یکی از فصل های  کتابی است که فائو در سال 1999 منتشر کرده و موضوعش  مدیریت مولد سازی آبزیانه و متأسفانه علیرغم اهمیتش کمتر برای ترجمه مورد توجه قرار گرفته ، یا حداقل ترجمه اش به دست من نرسیده.امیدوارم به لحاظ دانش ژنتیک و فن ترجمه شرمنده اساتید نشم و بتونم حق مطلب رو ادا کنم.هرچند همونطور که عرض شد این مطلب خلاصه شده مطالب فصل مذکور بوده که بحضورتون تقدیم میشه: 

 پرورش دهندگان و یا تکثیر کنندگانی که قصد مدیریت ژنتیکی برذخیره مولدین  خود را دارند باید به این نکته واقف باشند که چگونه می توان از خویشآمیزی (Inbreeding)در جهت بهبود تولید و یا افزایش سوددهی بهره جست.

خویشآمیزی یکی از سه روش اصلی در اصلاح نژاد سنتی است که قرن هاست توسط کشاورزان و دامپروران مورد استفاده قرار گرفته است.هرچنداهمیت این شیوه،به اندازه دو روش دیگر(آمیخته گری یاCrossbreeding و آمیزش انتخابیSelective breeding)نیست اما ، نقش ویژه ای در اصلاح صفات تولیدی در گیاهان ،دام و سایر موجودات آزمایشگاهی داشته است.بخصوص در تولید جانوران آزمایشگاهی نظیر موش و خوکچه با خلوص ژنتیکی بالا،روش خویشآمیزی ،تکنیک انتخابی خواهد بود.

در آبزیان بواسطه همآوری و تنوع بالا ،میتوان از خویشآمیزی  به مراتب بیش از سایر جانوران پرورشی بهره برد چرا که در اینگونه موارد توانائی  اصلاحگردر انتخاب مولدین بر اساس صفات مختلف و انتخاب تعداد بیشتر مولدین بسیار افزایش می یابد.

اصلاحگران اعم ازتکثیر کننده و یا پرورش دهنده برای آنکه قادر باشند از خویشآمیزی در جهت افزایش تولید خود بهره گیرند می بایست ابتدا بدانند خویشآمیزی چیست و چگونه عمل میکند.

در این مطلب و مطالب آتی،امکان استفاده از اینبریدینگ در اصلاح نژاد آبزیان و روش ترکیب این شیوه با آمیخته گری و انتخاب جهت افزایش رشد و سایر فنوتیپ های مطلوب توضیح داده خواهد شد.

معمولاً در طراحی برنامه های اصلاح نژاد ،از اینبریدینگ (خویشآمیزی)پرهیز میشودچرا که این روش در حقیقت به مثابه شمشیری دو لبه است که استفاده نابجا و یا عدم توجه به عواقب آن ممکن است آسیب های غیر قابل جبرانی به محصول وارد نماید.اما بطور کلی میتوان گفت،اینبریدینگ زمانی مؤثر است و یا میتواند به عنوان روش انتخابی مطرح شود که در میان مولدین موجود،بعضی از آنها نسبت به سایرین برتری نشان داده و تعداد اینگونه مولدین و یا افراد مطلوب درجمعیت محدود باشد.در اینگونه موارد، اینبریدینگ برای تکرار این مطلوبیت اجتناب ناپذیر است چرا که تعداد نرهای اصلح در جمعیت محدود بوده و می بایست هریک با تعداد زیادی ماده آمیزش داده شود و از این طریق سهم حوضچه ژنی نرهای اصلح در جمعیت آتی افزایش خواهد یافت.البته چنانکه در مطالب قبل بیان شد ،هرچه تعداد نرهای آمیزش داده شده افزایش یابد،ضریب اینبریدینگ کاهش پیدا می کند.جدول مقایسه ای ذیل مربوط به آمیزش تعداد محدودی نر با 50 ماده است:

درصد اینبریدینگ

در نسل بعد

تعداد نر آمیزش داده شده

با 50 قطعه مولد ماده

12.75%

1

6.5%

2

4.42%

3

3.38%

4

2.75%

5

این ضرایب از فرمول زیر حاصل شده است:

(.F=1/8(Males No.)+1/8(Females No

بخش دوم : 

 لاین بریدینگ (آمیزش دودمانی)

لاین بریدینگ نوعی خویشآمیزی است  که در آن ،فرد با یکی از والدین یا اجدادش آمیزش داده می شود.به شکل سنتی ،در برنامه های اصلاح نژاد دام ،تنها لاین بریدینگ را در خصوص آمیزش نر با والدین یا اجداد در نظر می گیرند به این دلیل که طول دوره بارداری اغلب طولانی و همآوری پائین است اما در آبزی پروری ،اصلاحگران قادرند هردو جنس ماده و نر را در لاین بریدینگ دخیل نمایند.

آمیزش دودمانی در مواردی استفاده می شود که اصلاحگر قصد داشته باشد سهم یکی از لاین های جمعیت را در نسل های بعدی افزایش دهد.حتی در مواردی که بیم ضعف ناشی از خویشآمیزی در جمعیتی موجود باشد باز می توان با لاین بریدینگ جهت حفظ صفات مطلوب اقدام نمود.

لازم است در مورد ضریب اینبریدینگ (خویشآمیزی)این نکته یادآوری شود که این ضریب،پارامتری در توصیف جمعیت (و نه افراد)شمرده می شود و نشاندهنده تفاوت میانگین رکورد یک جمعیت در خصوص صفتی خاص با جمعیت شاهد(فاقد خویشآمیزی) می باشد.از این رو حتی در جوامع حاصل از خویشآمیزی نیز میتوان با انتخاب افراد اصلح و انجام آمیزش دودمانی موجب اصلاح میانگین جمعیت نتاج گردید به شرطی که در این آمیزش ،اصلاحگر تنها فراد برتر را مورد استفاده قرار دهد(آمیزش انتخابی و اینبریدینگ).

بطور معمول سهم ژنوم هر فرد در نسل بعد 50%،در دو نسل بعد 25%و در سه نسل بعد 12.5% است اما لاین بریدینگ موجب می شود این سهم در نسلهای بعد ارتقاء یابد:

 نمودار زیر مربوط به آمیزشی معمولی بدون لاین بریدینگ است.بر اساس این نمودار،فرد G حاوی 12.5 درصد از ژنوم A  میباشد.

اما در نمودار زیر،که در آن درجه بالائی از لاین بریدینگ نمایش داده شده ،سهم ژنوم A در فرد G حدود 93 درصد(92.75%)است.

اگر در طول برنامه اصلاح نژاد ،تنها یک یا دو بار از لاین بریدینگ استفاده شود ،لاین بریدینگ  از درجه متوسط و اگر در تمام نسل ها این نوع آمیزش صورت گیرد درجه بالا محسوب خواهد شد.در این حالت(درجه بالا) ،پس از سه نسل،زاده ها شباهت فراوانی با لاین اجدادی خواهند داشت.

یکی از اقداماتی که در راستای مولد سازی میگو گونه وانامی در سال 89در شیلات استان خوزستان انجام شد،نگهداری تعدادی از پیش مولدین یکساله در استخر مولد سازی برای تکثیر در سال 90 بود.به عبارتی تهیه مولدین دوساله جهت لاین بریدینگ.اینکار از همان ابتدابا مخالفتهای زیادی منجمله از سوی  تکثیر کنندگان روبرو شد.البته عمده این مخالفتها بر این اعتقاد استوار بود که عمر مفید میگو دوسال است ومولدین دوساله قادر به تولید مثل نخواهند بود.به هرحال مولدین تا سال 90 نگهداری شده و در این سال ابتدا تعدادی اندک از آنها به تکثیر کنندگان تحویل شد و با مشاهده تولید بسیار مطلوب،تقاضای کارگاههابرای دریافت مولد دوساله افزایش یافت تا جائیکه مدیران تکثیر به دلیل وزن بالا و همآوری مطلوبتر مولدین دوساله درکنار آداپتاسیون سریعتر این مولدین با شرایط کارگاههای تکثیر بیشتر متقاضی این نوع مولد  بودند.اما این مسئله باید تداوم پیدا می کرد تا اولاً مشخص شود عمر مفید میگو چند سال است ،ثانیاً امکان لاین بریدینگ در نسلهای بیشتری فراهم گرددو ثالثاًتکرارپذیری صفات مطلوب در انواع آمیزش ها و با مولدین گوناگون مقایسه شود.

  • ali ghavampour