آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان                  ABZISTAN

سلام بر همگی. علی قوام پور هستم، دانش آموخته اکولوژی دریا در مقطع دکتری، تا حدودی فعال در زمینه تکثیر و پرورش آبزیان (به ویژه میگو)، علاقمند به زمینه های مختلف صنعت آبزی پروری و البته در کنارش، علوم انسانی. این ملغمه رو بذارید در کنار لیسانس ژنتیک و فوق لیسانس بیوشیمی تا دیگه اصلا تعجب نکنید. ولی در این رسانه ، تلاش دارم ، روش های بهینه مدیریت آبزی پروری و مبانی این صنعت را ارائه و ایده های نوین را معرفی کنم. گاه گداری هم دلنوشته ای تا به سنت وبلاگ نویسی پایبند مونده باشم. امیدوارم مطالب وبلاگ آبزیستان مورد پسند بازدیدکنندگان محترم واقع بشه. ضمنا همینجا باید اعلام کنم که این وبلاگ، شخصی و مستقله و به هیچ شرکت و وبسایتی وابسته نیست. اینو عرض کردم تا حساب مطالب منتشر شده در اینجا رو از وبسایت هایی که به نام آبزیستان الی ما شاءالله این روزها در اینترنت مشاهده میفرمایید جدا کرده باشم. پاینده باشید

بایگانی

زبان گفتگو (نوشته دکتر مجتبی لشکر بلوکی)

يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۲۹ ق.ظ

dialogue - Centranum

 

زبان گفتگو امروزه یکی از بزرگترین حلقه های مفقود در جامعه است. زبانی که توانایی آن را داشته باشد تا بتواند میان دو انسان رابطه ایجاد نماید.

بگذارید بروم سر اصل مطلب: در مدرسه کلی کتاب خواندیم، شعر حفظ کردیم، تست زدیم، املاء نوشتیم، انشاء نوشتیم، اما کسی یادمان نداد که گفت‌وگو کنیم. ما با مسئله فقر روبرو هستیم.

صادقانه باید اعتراف کرد ما قادر نیستیم انتظارات، احساسات، انتقادات‌مان را به زبانی آسان، صریح و مؤثر به دیگران منتقل کنیم. از این‌رو با جامعه‌ای مواجه هستیم که نمی‌تواند گفت‌وگو کند. ما الکن شده‌ایم. نمی‌توانیم با یکدیگر گفت‌و‌گو کنیم. متأسفانه با پانتومیم هم نمی‌شود کار را پیش برد. ما حرف می‌زنیم اما گفت‌وگو نمی‌کنیم. بگذارید سه مثال از بیماری اجتماعی الکنیسم بزنم.

- اگر به گفته‌های مدیران ارشد و میانی در سازمان یا کشور دقت کنید. می‌بینید گاهی مدیران به‌جای این‌که مستقیم و در جلسات داخلی تفاهم کنند در تریبون‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند. یکی امروز حرفش را می‌زند و دیگری هفته بعد در جمعی یا جلسه‌ای دیگر به بهانه‌ای جواب او را می‌دهد. اختلاف‌نظر در موضوعات کلان مدیریتی-اقتصادی-اجتماعی به کف سازمان یا جامعه منتقل می‌شود، چرا؟ چون ما بلد نیستیم گفت‌وگو کنیم

- اگر دیپلماتی در مجامع جهانی حرف‌های تند بزند و دیگر کشورها را خوار و خفیف کند، صفت شجاع به او می‌دهیم اما اگر سیاست‌مداری، همتایش را در آغوش بکشد و با او به گفت‌وگو بنشیند، این یعنی ضعف. در ضمیر ناخودآگاه مونولوگ جسورانه به دیالوگ عزت‌مندانه ترجیح دارد. چرا؟ چون مستبد کوچک نهفته در همه ما گفت‌وگو بلد نیست و هنوز فکر می‌کند گفتگو نمی‌تواند عزت‌مندانه و از سر قدرت باشد.  

- وقتی تصادفی در خیابان رخ می‌دهد یا وقتی با یکی از اعضای خانواده دچار مشکل می‌شویم، شروع می‌کنیم به بلندبلند فریاد‌زدن. در این حالت حرف می‌زنیم، اما گفت‌وگو نمی‌کنیم

حالا ممکن است بپرسید چرا گفت‌وگو این‌قدر مهم است. یکی از دلایلش را می‌گویم. در جامعه هر مسئله‌ای از سه راه، حل می‌شود: اولی گفت‌وگوست. ولی اگر به نتیجه نرسیدیم دو راه بیشتر باقی نمی‌ماند. دومین راه خشونت است یعنی یک نفر/نهاد باید به زور متوسل شود. راه سوم وقتی است که ممکن است خشونت هزینه‌اش بالا باشد، باب گفت‌وگو نیز بسته است پس تنها راه دروغ‌گویی برای فریب‌کاری است. در جامعه‌ای که باب گفت‌وگو بسته شد، درهای خشونت و دروغ باز می‌شود. خوش‌بختانه باب گفت‌وگو اکنون باز است آن را باز نگه داریم

تجویز راهبردی

هرچند این بیماری وجود دارد اما رو به بهبود هستیم. دو تجویز زیر برای خروج سریع‌تر از "فقر گفت‌وگو" شاید مفید باشد:

 

۱. با سه تکنیک هنر گفت‌وگو را بیاموزیم.

برای گفت‌وگو تکنیک‌های متعددی عنوان کرده‌اند اما به تجربه این سه را بسیار مفید یافته‌ام

الف: قضاوت خود را معلق کنیم و فعالانه گوش کنیم (یعنی در حین گوش‌دادن سعی نکنیم که دنبال جواب باشیم و باید یاد بگیریم پیش‌فرض‌های خود را معلق کنیم. گفت‌وگو با شنیدن آغاز می‌شود. در حالی‌که ما از گفت‌وگو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن)

ب: جسارت سه‌کلمه‌ای داشته باشیم! شجاعت فقط فریاد‌کشیدن نیست. گاهی تمام شجاعت در سه کلمه خلاصه می‌شود؛ من اشتباه کردم! تا چهل روز، هر روز به بهانه‌ای بگویید: من اشتباه کردم

ج: ساده (به‌دور از پیچیده‌گویی و قلنبه سلنبه‌گویی)، محترمانه (به‌دور از توهین و تحقیر و تهمت) و عقلایی (همراه با محاسبه و دلایل روشن و استدلال‌های مشخص) صحبت کنیم.  

۲. با دو منفعت گفت‌وگو خو بگیریم

بعد از انجام گفت‌وگو یکی از این دو حالت رخ می دهد: یا به هم نزدیک می‌شویم یا نمی‌توانیم همدیگر را قانع کنیم. هر دو صورت ما برنده‌ایم. اگر هم‌گرایی ما بیشتر شود یعنی به "توافق جمعی" رسیدیم و این یعنی می‌توانیم اقدام مشترک را آغاز کنیم. اما اگر نتوانستیم همدیگر را قانع کنیم، "تواضع جمعی‌مان" بیشتر می‌شود یعنی می‌فهمیم که استدلال ما آن‌قدر قوی نیست که بتوانیم طرف مقابل را همراه و قانع کنیم و نیازمند اطلاعات، مدارک، شواهد و یا قدرت استدلال بیشتر هستیم.  

سخن پایانی

اگر من گفت‌وگو کردم و دیگری فقط حرف زد چه؟ پیشرفت جوامع مدیون آدم‌های غیرمتعارف است. اگر بخواهیم مانند دیگران باشیم هیچگاه از دور باطل فقر گفت‌وگو بیرون نخواهیم رفت. به‌عنوان یک خط‌شکن گفت‌وگو را آغاز کنیم!

 

نویسنده: مجتبی لشکربلوکی

 

  • ali ghavampour

دلنوشته

گفتگو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی