از شواردنادزه تا میگوی ایران و باقی ماجرا...
این مطلب رو قدیم تر ها ، وقتی هنوز در خوزستان بودم ، در آبزیستان قدیمی نوشتم . اما هنوز هم گویا تاریخ مرتبا برای ما تکرار می شه . این بود که احساس کردم باز هم جا و بهانه ای برای انتشارش هست :
بعد از سفرمعروف ادواردشواردنادزه وزیر امور خارجه شوروی سابق به ایران ، مطلب طنزی دهان به دهان می گشت و از قول ایشون ( با ورژن های مختلف) بخصوص در جمع های دانشجویی ( که همیشه خدا به همه چیزمعترضند ) نقل می شد که یکی از مواردش به این مضمون بود: شواردنادزه پس از بازگشت به شوروی به اطرافیانش می گه: من بعد از دیدن اوضاع ایران به خدا کاملا ایمان آوردم . مطمئنم که خدا وجود داره و خیلی هم قدرتمنده چرا که در غیر اینصورت با مسئولین و اوضاعی که من در ایران مشاهده کردم این کشور نبایستی دو روز هم دوام می آورد.
البته این روایت طنز بعدها در انتقاد به وضع مدیریت پس از جنگ بیشتر ساخته و پرداخته و به صورت های گوناگون تعریف شد .اما واقعیتش رو بخواهید ،قدرت لایزال الهی رو ، میشه با نمودی بارز ، در موارد زیادی (حتی در سایت های پرورش میگو هم ) مشاهده کرد.
اگر هر گبری به بعضی از مزارع پرورش سر بزنه در طرفه العینی شهادتین رو بر لب جاری می کنه و Not Only به وجود خدا But Also همچون شواردنادزه مرحوم به لایزال بودن قدرتش و اینکه گفته می شه " شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد" اعتقاد راسخ پیدا می کنه. به عبارتی مزارعی داریم که دارن با امدادهای غیبی مدیریت می شن و اگه یه لحظه این امدادها حذف بشه ، مزرعه و استخرهاش در معیّت میگو و اموال منقول و غیر منقولش محو شده و تنها خاکسترش (اونم صرفاً برای عبرت اولوالالباب و نه چیزی دیگه ) باقی می مونه.
اما از شوخی گذشته ، گویا بعد از تنها دو سه سال عدم بروز بیماری در سایت چوئبده ، برخی دوستان ( فرقی هم نمی کنه از جدیدالورودها گرفته تا قدیم الخروجهایی که همین اواخر، سایت رو به قدومشون متبرّک ساخته اند ) دوباره فیلشون یاد هندوستان نموده و باز به این باور رسیده اند که چون به ظاهر "همه چی آرومه" پس میشه نتیجه گرفت که با شیوه های مدیریتی پیش از طوفان نوح ، ببخشید بیماری لکه سفید ، هم میگو را میتوان در مجتمع چوئبده پرورش داد و هم ککمون نگزه...ایکاش واقعا اینجوری بود.ایکاش هنوز هم می شد پست لارو رو ریخت توی استخر و بدون دانش مسخره ، شنیع و بی مصرفی به نام مدیریت ، با غذای نگهداری شده در انباری که بیشتر به آب انبارهای متروکه (مملو از مایعی متعفّن که روزی گویا آب بوده ) شباهت داره ، این موجود بی زبان و ناگزیر از موندن در اسارتی اینچنین رو تغذیه کرد. آخر الامر هم خروجی استخر رو کشید و میگوی هر کیلو معادل یک بشکه نفت از اون استخراج (ببخشید صید ) نمود.اما متأسفانه دیگه برای این خوش خیالیا یه اپسیلون تقریباً به اندازه 12 سال دیر شده و در این رهگذر همه چیز از عمر و جوانی گرفته تا سرمایه های کلان و از آبرو گرفته تا جان پرورش دهنده فدا شده تا این سر و شکل نیم بند مجتمع چوئبده ، اون هم به خون دل برپا بشه. به نظر می رسه یکی از مشکلات اصلی که فراروی راه اندازی سایت چوئبده قرار داره همین موضوع باشه که افرادی با باورهای غلط ( که هرچه این باور ها قدیمی تر ، به همان اندازه خطیر تر) به این مجموعه وارد شده و در چشم بر هم زدنی باز کل سایت رو بر باد فنا بدن. به همین لحاظ ، و با جدا نمودن حساب آن دسته از بزرگوارانی که کاملا مطلع هستم که الان هم (هرچند به دور از صحنه پرورش) ، دائماً موضوعات مرتبط با پرورش میگوی ایران و جهان رو دنبال نموده و علم خودشون رو به روز می کنند، از پرورش دهندگان واقعاً فعال سایت چوئبده تقاضا دارم نسبت به کوتاهی پرورش دهنده نما !!هایی (مثل تماشاگر نماها ) که در صورت تداوم شاهکارهاشون عنقریب رشته های همه دست اندرکاران رو پنبه خواهند کرد حساسیت نشون بدن و به هر زبونی ( زنده یا در حال احتضار فرق نمی کنه فقط اونا بفهمن) دوستان رو به ابراز رحم و شفقت بیشتر نسبت به سایت تشویق کنن و به اونا اطمینان بدن اگه دندون رو جیگر بذارن و تا یکی دو ماه دیگه که صید تموم بشه به خلق الله مهلت بدن بعدش فرصت کافی دارن که وسط سایت ... ، اصلا هلیکوپتری بزنن ... .با تشکر