آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان ABZISTAN

وبلاگ آبزی پروری و علوم زیستی

آبزیستان                  ABZISTAN

سلام بر همگی. علی قوام پور هستم، دانش آموخته اکولوژی دریا در مقطع دکتری، تا حدودی فعال در زمینه تکثیر و پرورش آبزیان (به ویژه میگو)، به تازگی (از ابتدای سال 1404) بازنشسته شیلات و بیش از سی سال علاقمند به زمینه های مختلف صنعت آبزی پروری و البته در کنارش، علوم انسانی. این ملغمه رو بذارید در کنار لیسانس ژنتیک و فوق لیسانس بیوشیمی تا دیگه اصلا تعجب نکنید. ولی در این رسانه ، تلاش دارم ، روش های بهینه مدیریت آبزی پروری و مبانی این صنعت را ارائه و ایده های نوین را معرفی کنم. گاه گداری هم دلنوشته ای تا به سنت وبلاگ نویسی پایبند مونده باشم. امیدوارم مطالب وبلاگ آبزیستان مورد پسند بازدیدکنندگان محترم واقع بشه. ضمنا همینجا باید اعلام کنم که این وبلاگ، شخصی و مستقله و به هیچ شرکت و وبسایتی وابسته نیست. اینو عرض کردم تا حساب مطالب منتشر شده در اینجا رو از وبسایت هایی که به نام آبزیستان الی ما شاءالله این روزها در اینترنت مشاهده میفرمایید جدا کرده باشم. پاینده باشید

بایگانی

درّ یتیم

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۳۹ ب.ظ

مدت ها بود (شاید بیش از چهار پنج سال) که لذت حاصل از مطالعه یک کتاب رو بی آنکه تمرکزم به هر دلیل بر هم بخوره فراموش کرده بودم. اما امروز شاید به یمن بی خوابی سحرگاه، وقتی بین کتاب های چشم انتظار دیده شدن در کتابخانه پرسه می زدم تا بلکه یکی از اونا (ترجیحا کم حجم و در عین حال جذاب) چشمم رو بگیره، به کتاب "درّ یتیم، خشکیدن آب دهان عنکبوت" نوشته استاد محمود دولت آبادی (نشر چشمه) برخوردم و همون وقت شروع کردم به خوندن این شاهکار که با نثری زیبا و دلنشین لذت تمرکز و نشئگی حاصل از پرواز ذهن به فضاهای ساخته و پرداخته قلم توانای نویسنده را یکجا و همزمان نصیبم می کرد. موضوع کتاب، به واگویی آخرین سفر بی بازگشت مرحوم صادق هدایت به پاریس (که قبل از سفر، به یکی از دوستانش پیغام داده بود که " می روم و داغم را بر دل همه تان می گذارم")، به خصوص نه روز پایانی عمر این نویسنده بزرگ و اندیشه های او از زبان سایه این نویسنده مربوط می شه که در اغلب زمان ها به همراه او بوده. اما این واگویه لزوما نه همان مدت کوتاه اقامت در پاریس بلکه بسیاری از موارد زندگی هدایت را نیز در بر می گیره و همین امر، یکی از ماندنی ترین متون را در باب زندگی کوتاه اما تاثیرگذار وی خلق کرده. از متن کتاب، چند عبارت، خیلی به دلم نشست که حیفم اومد در این دلنوشته ازشون غافل بشم:

 

آدم ها گنگ و گم به دنیا می آیند، گنگی شان به تدریج رفع می شود اما گم بودنشان باقی می ماند، و کسانی به ندرت به جست و جوی یافتن خودشان بر می آیند که "درماندگی" از همان نقطه آغاز می شود.

 

دانسته بود بی گمان این حقیقت روشن را که شخصی که از دروغ و ریا و دورو-ده رنگی بیزار است نمی تواند خودی شمرده شود در جامعه ای که خودش روی چنین عاداتی تباه شده.

 

اندرز سعدی آمرزیده آن بود که "با فرمایه روزگار مبر" اما نگفت "فرامایه" را در کجا و از کجا می توان یافت.

 

شاید جنبه ی مهم این دلبستگی مربوط می شود به تجربه های مشابه از آدم های پیرامون، همان هایی که پدرم بهشان می گفت "از دور شبیه آدم اند" و منظور نهفته اش آن بود که چون به نزدیک آیند بوی ابتذال و فرومایگی شان شخص را خفه می کند.

 

چه خوب که انسان "شکار عشق" بشود نه آن که بخواهد به شکار عشق بپردازد.

 

لحظه های "ساده و بی غل و غش عاطفی" در خاطر حک می شوند خاصه که نشان دلبستگی باشند.

 

رفتن و دورشدن های رفیقانه همیشه از آن تصویرهایی است که در خاطر شخص می ماند و برای همیشه غم افزا بوده است.

 

خودش جایی نوشته بود اندوه که از حد بگذرد جایش را می دهد به یک بی اعتنایی مزمن که دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا دوست نداشتن. آنچه هست و باقی است یک "کش داری رخوتناک حسی" است که دیگر شخص را به واکنش نمی کشاند و در آن لحظه شخص در سکوت فقط نگاه می کند و نگاه می کند.

 

 

  • ali ghavampour

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی