بهترین شیوه های مدیریت در آبزی پروری (BMP’s)- قسمت سیزدهم
ترجمه : علی قوام پور
1-3: مناطق اختصاص یافته برای آبزی پروری (Allocated Zones for Aquaculture)
فرآیند پهنه بندی، همانطور که در بالا توضیح داده شد، می تواند موجب تعیین مناطق اختصاص یافته برای آبزی پروری (AZA) شود. این عرصه ها مناطق مشخصی هستند توسعه آبزی پروری در آن ها بر سایر کاربری ها اولویت دارد. روش تعیین AZA روش مناسبی برای مدیریت کیفیت آب به ویژه در مناطقی محسوب می شود که سایر کاربری ها بر کیفیت آب مؤثر می باشند (به عنوان مثال پساب های صنعتی و شهری). با این حال، ایجاد AZA به خودی خود محدودیتی برای روش های مدیریتی مزارع و یا تراکم ذخیره سازی (که کلید مدیریت پایدار در کیفیت آب محسوب می شوند) ایجاد نمی کند. چنین مواردی را می توان از طریق اعمال مقررات "تعیین محدوده های تأثیرگذارمجاز" (Aloowable Zones of Effect) یا AZE برای قفس های پرورش ماهی و یا تعیین حداکثر مساحت مزارع و تراکم ذخیره سازی برای پرورش در استخرهای ساحلی مدیریت نمود. از AZE می توان برای تعیین حداقل فاصله مجاز بین قفس ها به منظور کاهش بارآلی و کمبود اکسیژن در رسوبات بستر کمک گرفت. به این منظور، مدل های مختلف برنامه ریزی ساده از قبیل DEPOMOD32 و ORGANIX33 و یا مدل های پیچیده تری سه بعدی هیدرودینامیک مانند FVCOM یا DELFT3D مورد استفاده قرار می گیرند. با این حال، مطالعه Ohagan نشان می دهد، شرکتهای بیمه نسبت به رویکرد AZA محتاط بوده و ترجیح میدهند به جای تمرکز ریسک در یک پهنه محدود، با عرصه های متنوعی سروکار داشته باشند (این موضوع بیشتر مرتبط با بروز و یا شیوع بیماری هاست که در بخش مربوطه به آن پرداخته خواهد شد).
2-3: ظرفیت جذب (Assimilative capacity)
ظرفیت جذب،که به عنوان "میزان ظرفیت یک منطقه برای دریافت پسماند و در عین حال حفاظت از محیط زیست سالم " تعریف می شود، مفهومی مکمل برای ظرفیت تحمل (Carrying capacity) است که معمولاً برای آبزی پروری متکی بر تغذیه دستی در نظر گرفته شده است. تخمین مناسب برای ظرفیت جذب (یا ظرفیت تحمل) برای یک سیستم ساحلی، دریاچه یا آبگیر را می توان برای تعیین استانداردهای دفع پسماند و یا ارائه تأییدیه و صدور مجوزهای مختلف فعالیت به کار گرفت.
سیاست های مرتبط با مجوز تخلیه پسماند در موارد مختلفی تعیین و مورد استفاده قرار گرفته اند (به عنوان مثال، کارگروه مستقل صدور مجوز آبزی پروری در ایرلند و دپارتمان صنایع پایه در ویکتوریا، استرالیا)، اما اغلب به صورت مزرعه به مزرعه و نه با دیدی یکپارچه اعمال میشوند. اما رویکرد یکپارچه نیز بدون مشکل نبوده و اثرات تنش (استرس) چندگانه بر روی منابع دریافت کننده پساب، تعیین استانداردهای علمی مشخص را با چالش مواجه خواهد ساخت. به عنوان مثال، در کشور برزیل، مجوز پرورش تیلاپیا در ذخایر آب بر اساس ارزیابی فسفر در بدنه آبی مدل ساده Dillon & Rigler صادر می شود. قانونگذار بر اساس این مدل حداکثر غلظت 30 میلیگرم فسفر بر لیتر (حدود یک میلیمولار) را در ستون آب تعیین نموده که از این میزان 5 میلیگرم بر لیتر فسفر برای آبزیپروری مجاز و مابقی برای زبالههای شهری، پسماندها و پساب کشاورزی و غیره در نظر گرفته شده است. مجوزهای آبزی پروری تا رسیدن به این حد صادر می شود و هدف از قرار دادن این آستانه، حفظ منبع دریافت کننده آب از یوتریفیکاسیون بوده است. هرچند نسبت به فقدان مدیریت بر سیستم مناسب تر به نظر می رسد اما به دلایل زیر همچنان واجد ریسک بالایی است:
- رقیق شدن آلاینده ها را به واسطه ورود به عرصه ای بزرگتر لحاظ نمی کند.
- بر میزان آلاینده ها به صورت موضعی به ویژه وقتی مزارع در یک منطقه متمرکز شده باشند (به دلایلی همچون تدارکات و ...) مدیریتی اعمال نمی شود.
- صرفأ بر یک شاخص محیطی دلالت دارد.