سایه پیگمالیون بر پرورش میگو
در افسانه ها آورده اند ، پیگمالیون پادشاه قبرس ، مجسمه ای زیبا از جنس عاج ساخت و آنقدر در ساخت این مجسمه هنر به خرج داد که در نهایت ، خودش عاشق آن شد .....بدینسان از آفرودیت الهه عشق ، در خواست کرد به این مجسمه جان ببخشد تا با وی ازدواج کند . این افسانه مبنای تئوری تبدیل انتظار به واقعیت شده است که امروزه در مدیریت سازمانی و روانشناسی به نام اثر پیگمالیون شناخته می شود .
اما انچه در این مطلب قصد دارم بدان بپردازم ، بیشتر در ارتباط با عشق پیگمالیون به ساخته خود و شباهت آن با رفتاری است که بعضا در بین مبتکران و دانشمندان عزیز در حوزه های مختلف سخت افزاری و نرم افزاری صنعت پرورش میگو می بینیم و از جهتی قدری نگران کننده است .
این روزها ، بنا به مشکلات و بحران های متعدد موجود در صنعت پرورش میگوی کشور ، جمیع دست اندرکاران این حوزه اعم از سرمایه گذاران ، محققین و ناظران ، به درستی ، هر یک در پی واگشودن گرهی از معضلات ، دست به دامان مبتکران ، مخترعان ، ایده پردازان و کاشفان فعال در زمینه های مختلف شده اند تا بلکه اندکی از این حجم بحران انباشته کم نموده و هزینه های سرسام آور تولید را کاهش دهند . با اینحال به نظر می رسد در همین مسیر نیز بعضاً باید به خطاهای شناختی غالباً ظریف توجه داشت .
بدیهی است که در ابتدا ، لازم است مشکل ، نه به صورت کلی و مبهم ، بلکه به شکلی کاملاً دقیق و مشخص تعریف و تبیین گردد . طبیعی است تنها در این حالت است که فرد و یا نهاد مخاطب ، که به منظور حل مشکل به مدد گرفته شده ، قادر به بررسی راهکارهای برون رفت از آن خواهد بود . در غیر این صورت ، نه تنها پاسخ اخذ شده ، حلّال مشکل نیست بلکه گاه ، مسیر حل مشکل را از شاهراه اصلی، فرسنگ ها دور خواهد نمود .
اما ارتباط پیگمالیون با مطلب حاضر ، در خصوص ایده ها ، ابزار و محصولاتی است که به منظور رفع و یا مهار بحران در این شرایط تجویز و یا ابداع میگردد .
غالباً مشاهده شده است که این راهکارها ، در جای خود بسیار پرسود و کارآمد می باشند با اینحال ، " اثر پیگمالیون " موجب می شود ، مبدع ، مخترع و یا ایده پرداز گرامی ، آنچنان مسحور ساخته دست خود گردد که ابتکار خویش را حلّال شمار زیادی از مشکلات متنوع صنعت بداند و ... حادثه از اینجا آغاز می شود .
از اینجا به بعد ، ترکیب و محصولی که ماهیتاً بهبود دهنده و یا ضدعفونی کننده بخشی از محیط زندگی میگو است ، به عنوان غول چراغ جادو معرفی می گردد که در صورت بهره گیری صحیح از آن ، هرآنچه جهان ، در تولید این جانور از آن بی بهره بوده است به پرورش دهنده هدیه می کند . ایده ای که صرفاً به تبیین جزیی از هزاران فعل و انفعال زیستی و اکولوژیک استخرهای پرورش میگو مرتبط است ، معرفی کننده علّت العلل تمامی بحران های موجود در استخرهای پرورش برشمرده می شود و ... و این خطرناک است .
خطرناک از این بابت که با هویداشدن موارد نقض ، تمامی آنچه به محصول فکر و یا علم و تجربه صاحب ایده و ابتکار مربوط بوده است ، قربانی می شود و بیش از آن ، دیگر استمدادکنندگان را امید و اعتمادی به اهل دانش و خلاقیت نخواهد بود .
ایکاش پیگمالیون هرگز فراموش نمی کرد که " مجسمه ، مجسمه است " و ایکاش به خاطر می آورد که از ابتدا نیز قرار نبود آنچنان شیفته این مجسمه باشد که آن را به همسری برگزیند .